خدا صالح علیه السلام را که از جهت نسبت بر همه آنان برتر و از جهت حلم بهتر و از جهت عقل برگزیده تر از ایشان بود، بر آنان مبعوث کرد.
صالح قوم خود را به توحید و به عبادت خدای یکتا دعوت کرد و در جهت ارشاد آنان چنین خاطر نشان کرد:
خدای یکتا شما را از خاک خلق کرده و بوسیله شما زمین را آباد ساخته است و شما را روی زمین جای داده و نماینده خویش ساخته است و آشکار و نهان نعمتهای خود را بر شما جاری کرده است. سپس آنان را دعوت کرد که بت پرستی را کنار بگذارند و خدای یکتا را ستایش کنند، زیرا بت مالک نفع و ضرری نیست و شما در هر چیز محتاج به خدای یکتا هستید.
صالح علیه السلام ارتباط خویشاوندی و قرابت خود را با آنان، خاطرنشان کرد و گفت: شما، قوم و فرزندان قبیله من هستید و من خیر و مصلحت شما را می خواهم و نیت سوئی در دل ندارم، سپس صالح از آنان خواست از خدا طلب آمرزش کنند و از گناهانی که مرتکب شده اند توبه کنند، زیرا خدا به آنکس که او را بخواند نزدیک است و در خواست سائلین را پاسخ می دهد و هر کس به سوی او بازگردد اجابتش می کند و توبه او را می پذیرد.
صالح علیه السلام سخنان خود را به صراحت بیان کرد ولی گوش قوم بر این بیانات بسته بود و دلهای آنان در پرده و حجاب نخوت قرار گرفته بود و چشمهایشان در رویت آیات خدا ناتوان شده بود، لذا رسالت صالح را منکر شدند، دعوت او را به تمسخر گرفتند و رسالت او را از حق به دور و بعید شمردند. سپس او را سرزنش کردند و گفتند: صالحی که از عقل سرشار و رایی صائب برخوردار است غیر ممکن است که این دعوت و کلمات نوظهور از او صادر شده باشد!
مخالفین صالح او را مخاطب قرار داده گفتند: ای صالح ما پیش از این تو را روشنفکر و صاحبنظرمی دانستیم، آثار خیر از سیمای تو هویدا و علائم رشد اجتماعی و فکری در تو نمودار بود. ما تو را برای مقابله با حوادث احتمالی روز مبادا ذخیره می دانستیم تا ظلمت این حوادث با نور عقل تو روشن و مشکلات ما با رای صحیح تو مرتفع شود.
ولی افسوس که اکنون به هذیان گویی افتاده ای و حرفهای بیهوده می زنی! این چه کاری است که ما را به آن می خوانی؟ راستی آیا ما را از عبادت خدایان پدران خود منع می کنی و انتظار داری عقایدی را که با آن بزرگ شده ایم و در تمسک به آن بار آمده ایم کناربگذاریم. خلاصه ما در گفتار و دعوت تو تردید داریم و به تو اطمینان نداریم. ما خدایان پدران خویش را به خاطر تو رها نمی کنیم و هرگز متمایل به هوس و کجروی تو نمی شویم.
صالح قوم را از مخالفت با خویش بر حذر داشت و رسالت خود را در میان آنان آشکار ساخت، نعمتهایی را که خدا برای آنان جاری ساخته به خاطرشان آورد و سپس آنان را از عذاب و غضب خدا بیم داد و برای رفع هر گونه شبهه به ایشان گفت: من در دعوت خود نفعی برای خود در نظر نگرفته ام و انتظار سودی ندارم، عاشق ریاست بر شما نیستم، مزدی برای رسالت خود از شما نمی خواهم و پاداش پند واندرز خود را مطالبه نمی کنم. مزد من به عهده پروردگار جهانیان است.
وحشت مخالفین
گروهی از مردم خردمند و بی غرض قوم صالح به او ایمان آوردند، اما طبقات توانگر و آنانکه راه خود خواهی را پیش گرفته بودند، بر مخالفت خود اصرار ورزیدند و به خود سری و عناد خویش افزودند.
در عبادت بتهای خود پافشاری کردند و به صالح گفتند: عقل تو معیوب گشته و توازن عمل را از دست داده ای، ما شک نداریم که تو جن زده شده ای و یا کسی تو را جادو کرده و به این روز انداخته است که، مطالبی بیهوده و از موضوعاتی سخن می گویی که خود هنوز آنرا درک نکرده ای. تو انسانی فراتر از ما نیستی. تو از نظر نسب بر ما برتری نداری! از نظر موقعیت اجتماعی بهتر از ما نیستی و از حیث ثروت و مقام نیز بر ما تقدم نداری. در میان ما افرادی هستند که برای نبوت شایسته تر و برای رسالت سزاوارتر از تو باشند.
ای صالح؛ اگر تو دست به اینکار زده ای و ادعای رسالت می کنی و این روش را پیش گرفته ای فقط یک هدف داری و آن جاه طلبی و حب ریاست بر قوم خود می باشد.
مخالفین تصمیم گرفتند صالح را از تبلیغ دین خود و انجام رسالت خویش منصرف سازند و به صالح وانمود کردند که اگر ما از او پیروی کنیم از راه راست منحرف می شویم.
صالح که از نقشه آنان آگاه بود از تهمت آنان نهراسید و به سخنان گمراه کننده آنان گوش نداد و در جواب آنان گفت: ای مردم، من که از جانب خدای خود برهانی آشکار دارم و رحمت او شامل حالم گشته است، اگر روش شما را پیش گیرم و در طریق شما قدم بردارم و خدای خود را عصیان کنم، چه کسی مرا از عذاب او نجات می دهد و کیست که مرا از کیفر او محافظت کند؟ همانا که شما مردم اهل تهمت و دروغ هستید.
بزرگان قوم چون دیدند صالح به عقیده خود چنگ زده و در آیین خویش راسخ است، ترسیدند که پیروان او افزایش یابند و قدرتی بدست آورند و برای آنان گران آمد که صالح رهبر قوم گردد و در بحران و مشکلات پناهگاه و راهنمای مردم باشد. برای این عده قابل پذیرش نیست که صالح ستاره درخشان در شب تار قوم گردد و مردم را از اطراف آنان متفرق کند و قوم در هر امری به سوی او بشتابند و در هر کار مهمی درب منزل صالح را بکوبند.
” براستی اگر گرایش به صالح افزایش یابد و او هر روز عده ای جدید را به سوی توحید و یکتاپرستی دعوت کند، در این صورت دولت و سلطنت آنان در هم فرو می ریزد و نفوذ اجتماعی خود را از دست می دهند. ”
شتر صالح
آنگاه که مخالفین صالح دریافتند که زنگ خطری علیه حکومت و دولت آنان به صدا در آمده تصمیم گرفتند عجز صالح را بر مردم آشکار سازند، لذا از وی در خواست معجزه ای کردند که دعوت او را تایید و رسالتش را تصدیق نماید.
صالح علیه السلام از شکم کوه شتری را برانگیخت و گفت : آیت و علامت صدق دعوت من این شتر است، این شتر را رها کنید یک روز سهم آب شهر را بخورد و روز دیگر، آب مورد استفاده عموم قرار گیرد. پس او را در استفاده از آب و مرتع آزاد بگذارید تا صدق گفته های مرا در یابید.
بی تردید، صالح که سالیان متمادی اصرار قوم خود را بر کفر و پیروی از باطل آنان را به خاطر داشت، می دانست آنگاه که حجت وی بر ضد بت پرستان آشکار گردد، آنانرا ناراحت می سازد و از ظهور برهان صالح به وحشت می افتند و آنگاه که گواه رسالت او هویدا گشت، کینه و حسادت مخفی آنان ظاهر می گردد و از دیدن معجزه او عصبانی می شوند، لذا ترسید که مردم دست به کشتن این شتر بزنند.
همین نگرانی وی را ناگزیر ساخت قوم را از کشتن این حیوان بر حذر دارد و از این رهگذر بود که صالح به آنان گفت: زنهار که موجبات آزار این شتر را فراهم سازید که به عذابی نزدیک گرفتار می شوید.
شتر صالح مدتها به چرا مشغول بود و به نوبه خود از آب استفاده می کرد، یک روز آب محل را می آشامید و روز دیگر از صرف آب خود داری می نمود.
جای تردید نیست، که بوجود آمدن شتر و رفتار عجیب آن، عده ای را متوجه صالح کرد، و با مشاهده این شتر صحت رسالت وی برایشان آشکار گردید و یقین کردند که صالح در نبوت خود راستگو است. این گرایش جدید، خود خواهان را به وحشت انداخت و ترسیدند دولت آنان متلاشی و سلطنتشان واژگون گردد. مخالفین صالح به آن دسته از حق گرایان که نور ایمان جان و دلشان را منور کرده و افکارشان را به سوی صالح سوق داده بود گفتند: آیا شما می دانید که صالح پیغمبر خدا است؟ پیروان صالح پاسخ دادند: آری! ما به رسالت او ایمان آورده ایم.
اما با شنیدن این پاسخ، اثری از تواضع و تسلیم در برابر حق در آنها ظاهر نگشت و از کبر و غرور آنان کاسته نشد، بلکه بر کفر خود اصرار ورزیدند و به تکذیب و سرزنش پیروان صالح پرداختند و به آنان گفتند: ما نسبت به آنچه شما ایمان آورده اید، کافریم.
شاید این شتر نیرومند با آن هیبت مخصوص به خود، حیوانات آنان را می ترساند، شترها را رم می داد و به همین جهت با وجود این شتر، مخالف بودند و چه بسا آنگاه که مردم احتیاج فراوان به آب داشتند، شتر نوبت خود را به آنان نمی داد و نمی گذاشت از آب استفاده کنند و گاهی عناد و کینه توزی آنان با صالح، آنان را ناگزیر می ساخت تا معجزه صالح را از بین ببرند و دلیل حقانیت او را معدوم سازند، زیرا متوجه شدند این معجزه، قلوب مردم را به صالح جذب می کند و مردم را به او متمایل می سازد، لذا مخالفین صالح ترسیدند که معتقدین به صالح و یاوران و پیروان او فزونی یابند.
همه این عوامل دست به دست هم داد و آنان را مصمم ساخت تا شتر را نابود کنند و بر خلاف آنچه صالح، از عواقب تهدید آزار و اذیت این حیوان برایشان گفته بود، تصمیم بر نابودی آن گرفتند!
مخالفین صالح همواره فکر می کردند که این “ناقه” خطری بزرگ و تهدیدی جدی برای حکومت آنها است. لذا پس از مدتی تفکرو تفحص، بالاخره تصمیم به قتل ناقه گرفتند ولی از کشتن آن بر جان خود بیم داشتند و هر موقعی که تصمیم قتل آن را می گرفتند به علت وحشت، از فکر خود منصرف می شدند و با ترس فراوان عقب گرد می کردند و کسی جرات بر اقدام آن عمل نکرد.
کیفر نافرمانی خدا!
آنگاه که شتر صالح علیه السلام کشته شد، صالح به آنان گفت: من شما را از آزار و اذیت این حیوان برحذر داشتم ولی شما دامن خود را به این حرام آلوده کردید و در منجلاب این جنایت فرو رفتید، از امروز فقط سه روز در خانه های خود زنده هستید و می توانید از نعمت زندگی بهره مند باشید و پس از آن عذاب خدا می آید و بعد از عذاب، عقاب اخروی نیز شامل حالتان خواهد شد و در تحقق این وعده شک و تردید متصور نیست.
شاید صالح علیه السلام سه روز به آنان مهلت داد تا فرصتی برای بازگشت به سوی خدا داشته باشند بلکه به دعوت صالح لبیک گویند، ولی به حدی تردید در روحشان و غفلت بر قلوبشان ریشه دو انده بود که هشدارهای صالح بر آنان تاثیری نداشت و آنان را به راه راست باز نگرداند، بلکه تهدید صالح را دروغ پنداشته، اعلام خطر او را به استهزاء گرفتند و به تمسخر و سرزنش وی افزودند و از او خواستند که در نزول عذاب آنان عجله کند و کیفر آسمانی را هر چه زودتر برای آنان بیاورد!
صالح علیه السلام در مقابل خیره سری مخالفین خود گفت: چرا قبل از اینکه کار نیکی انجام دهید در نزول عذاب خویش شتاب می کنید؟! ای کاش از خدا طلب آمرزش می کردید، شاید رحمت خدا شامل حالتان گردد و از عذاب نجات یابید.
گفتار صالح علیه السلام در این قوم اثر نکرد و آنان چنان در گرداب گمراهی غوطه ور و تسلیم خود سری های خود گشته بودند که به پیغمبر خدا گفتند: ما به تو و یارانت فال بد زده ایم و وجود شما را در اجتماع مضر می دانیم. سپس عده ای از قوم صالح گرد آمدند و سوگند یاد کردند که در دل شب تاریک، با شمشیر برهنه ناگهان به صالح و پیروانش حمله کنند و پس از این تصمیم، قرار گذاشتند که این نقشه محفوظ بماند و احدی از این راز با خبر نشود.
قوم صالح علیه السلام با این گمان نقشه قتل صالح و یارانش را طرح کردند و به فکر کشتن ایشان افتادند که اگر آنان را به قتل برسانند، از عذاب الهی محفوظ می مانند و از کیفری که بزودی آنان را فرا می گیرد، نجات می یابند ولی خدا به این خیره سران مهلت نداد و نقشه آنان را نقش بر آب کرد و مکر آنان را به خود شان باز گرداند و صالح از توطئه قوم خویش نجات یافت.
کیفر خدا به منظور تصدیق تهدید صالح و حمایت از رسالت او فرود آمد و صاعقه آسمانی قوم صالح را فرا گرفت تا به کیفر ستمگری خود برسند و به این ترتیب مخالفین صالح پس از صاعقه در خانه های خود به صورت جسمی بی جان در آمدند.
آری آن کاخهای بلند و محکم و آن ثروت سرشار و آن باغهای خرم و گسترده و آن خانه هایی که برای حفظ جان خود در دل سنگهای کوه تراشیده بودند، هیچکدام نتوانست از مرگ آنان جلوگیری کند.
صالح علیه السلام شاهد نزول عذاب بر قوم خود بود و پس از لحظاتی مشاهده کرد که بدنهای مخالفین او همه سیاه و خشکیده و خانه هایشان خراب گشته است، لذا از کنار آنان عبور کرد و با خاطری غمگین و روحی افسرده و قلبی سرشار از حسرت به آن اجساد خطاب کرده و گفت:” ای قوم من! بدون تردید رسالت خدای خود را به شما ابلاغ کردم و به شما پند دادم ولی شما از روی غرور و نادانی، ناصحان و خیرخواهان را دوست نمی داشتید”.
زندگینامه آناتول
فرانس (نویسنده فرانسوی)
تعداد بازدید : 135
«آناتول
فرانس»، نویسنده، شاعر و منتقد فرانسوی با نام حقیقی «فرانسوا آناتول تیبو» (Francois-Anatole
Thibault)، در پاریس و در خانهای کنار رودخانه «سن» –
جایی که پدرش کتابفروشی داشت – متولد شد. وی تحصیلات خود را در
کالج «استانسیلاس» (Stanislas) به پایان رساند و برای مدتی با ناشران کتاب همکاری کرد، اما
بتدریج به کار تحقیق و بررسی تاریخ روی آورد. او در سال 1868، اولین اثر تحقیقی
خود را درباره «آلفرد دو وینیی» ((Alfred de Vigny به چاپ رساند و یک سال بعد، به عنوان ممیز [
دانا و جدا کننده ]، در مجموعههای شعر جدید که با عنوان «پارناس معاصر» (Parnasse Contemporain) منتشر میشد، شروع به کار کرد. در 1871 در دومین جلد مجموعه، دو
شعر از او چاپ شد و در 1873، «اشعار طلایی» (Poemes
dores) را منتشر کرد که به «لوکنت دولیل» تقدیم
شده بود. این اشعار توصیفی و موزون به سبک اشعار «پارناسی» بود که توجه شاعر را به
فنون و حرفه شعر نشان میداد؛ چنانکه گاه لحن توصیفی آن تاحد پرده نقاشی اساطیری
پیش میرفت و شوق آناتول فرانس را به افسانههای کهن آشکار میساخت. آناتول فرانس
در 1876، نمایشنامه منظوم «عروسیهای مردم کورنت» (Les
Noces corinthiennes) را منتشر کرد که مربوط به عهد کهن بود و در
1902 در پاریس به روی صحنه رفت. موضوع نمایشنامه، داستان سادهای است که در شهر
«کورنت» از شهرهای یونان باستان و در نخستین قرنهای مسیحیت اتفاق افتاده و بر
مبنای جدال میان طرفداران دین پیروز مسیح و مشرکان، شکل گرفته است. این داستان،
عشق یک جوان مسیحی را به دختری از خانواده کافران نشان میدهد که به ناکامی و مرگ
دختر میانجامد. این نمایشنامه اگرچه فاقد تحرک نمایشی بود، به سبب شیوه نگارش
زیبا و شاعرانه، اثری ممتاز به شمار می رفت. آناتول فرانس در 1876، در کتابخانه
مجلس سنا مشغول به کار شد و یک سال بعد، ازدواج کرد و صاحب دختری شد؛ اما ازدواج
او در 1893 به جدایی انجامید. در این دوره، آناتول فرانس به طور پی در پی، آثاری
را منتشر کرد که بیشتر آنها با استقبال عمومی همراه شد؛ از آن جمله است : داستان
کوتاه «ژوکاست و گربه لاغر» (Jocaste et le chat maigre) (1879) و رمان «جنایت سیلوستر بونار» (Crime
de Sylvestre Bomnard) (1881) که او را به شهرت رساند. قهرمان این اثر –
که سبک خاص آناتول فرانس را در بردارد – مردی با فرهنگ و عاشق مطالعه است
که زندگی را از خلال کتاب میبیند. نویسنده با هنرمندی بسیار، اندیشهها، شورشها، قضاوتها
و طرز فکر دانشمندانه او را درباره زندگی به شیوهای دلپذیر بیان میکند و نگارش سبک
«پارناسی» را با رئالیسم بی پرده استادش «فلوبر» میآمیزد. در بین آثار فرانس،
داستان «جنایت سیلوستر بونار» موفقیت بسیاری به دست آورد. داستان «امیال ژان
سروین» (Les Desirs de Jean Servien) (1882) که از عشق آناتول فرانس به هنرپیشه
ای الهام گرفته بود، دارای قسمتهای بسیار زیبایی مبتنی بر تحلیل دقیق روانی و
اخلاقی است. از جمله آثار آناتول فرانس که خاطرات زندگی او را نیز در بردارد، کتاب
«دوست من» (Le Livre de mon ami) (1885) است. نویسنده در ورای چهره قهرمان کتاب،
«پیرنوزییر»، چهره خود را نهان کرده و از این رو توانسته است در نقل خاطرات شخصی،
تغییرات لطیف و دلپذیری صورت دهد و در میان تصویرهای دوران کودکی، نکتههای خاصی
را از دوره بلوغ و پختگی خود نیز بگنجاند و با شیوهای دقیق و نکتهسنجی فراوان،
چهره برخی از دوستان و خویشاوندان را از چشم کودکی پنج تا هفت ساله ترسیم و از نظر
«پیر کوچک»، درباره مشاهدات خود قضاوت کند.
مسأله اساسی که در همه آثار آناتول فرانس مورد هجو و انتقاد قرار گرفته، عالم
مسیحیت و جامعه نوین آن است. از جمله رمانهای معروف او در زمینه انتقاد مذهبی،
رمان «تائیس» That’s (1890) است که «تورات بیایمانان» نامیده می شود. آناتول فرانس در این
اثر با ناباوری، به بحث هایی طنزآمیز درباره مذهب و زندگی روحی و اخلاقی قدیسان و
شهیدان قرون اول مسیحیت میپردازد و وصف استادانهای از تمدن یونان باستان به عمل
میآورد. این داستان از نظر قالب و شیوه نثر نویسی، از شکوه و جلال بسیار برخوردار
است و توجه ویژه فرانس را به نوشتن رمانهای بزرگ نشان میدهد. «تائیس» موفقیت بی
نظیری به دست آورد و در 1894، اپرایی از آن با آهنگ «ماسنه» (Masenet)، آهنگساز معروف فرانسوی ساخته شد. از آن
پس، آناتول فرانس راه تازهای را به سبک «ولتر» در پیش گرفت که حاکی از بیایمانی
و شکاکیت مذهبی و انتقاد آمیخته به طنز و نیشخند بود. نمونه این شیوه را می توان
در رمان «بریان پزی ملکه پدوک» (ملکه سبا) (La Rotisserie de la Reine Pedauque) (1893) و «عقاید آقای ژروم کوانیار» (Les Opinions de M.Jerome Coignard) مشاهده نمود. آناتول فرانس از سال 1885، به
عنوان منتقد ادبی در روزنامه «تان» مشغول به کار شد. وی مقالههای انتقادی خود را
که در این روزنامه چاپ می شد، در یک مجموعه پنج جلدی به نام «زندگی ادبی»(La
literaire) فراهم آورد که اولین جلد آن در 1888 منتشر
شد. رمان «زنبق سرخ»Le Lys rouge) ) (1894) از زندگی مادام «آرمان دوکایاوه» ((Mme Arman deCaillavet –
که دوستی اش با آناتول فرانس از 1888 آغاز شد- الهام گرفته است و رویدادهای یکی از
انجمنهای ادبی پاریس را در اواخر قرن نوزدهم توصیف می کند. اگرچه آناتول فرانس با شیوه
نگارش رمان احساسی و تحلیلی ناآشنا بود، با انتشار «زنبق سرخ»، در ردیف «آلفونس
دوده» و «گی دی موپاسان» قرار گرفت. «زنبق سرخ» در 1899 به روی صحنه تئاتر رفت.
«باغ اپیکور» (Le Jardin d’Epicure) (1894)، شامل مقالههای کوتاهی در زمینه های
گوناگون، زندگی و مرگ و شیوه دست یافتن به خوشبختی و حفظ آن، یا تفسیرهای مختلف از
رویدادهای جاری است که از بهترین مقالههای آناتول فرانس به شمار میرود و بیانگر
فلسفه و طرز فکر اوست. در نظر آناتول فرانس، وجود هیچ چیز به خودش بستگی ندارد؛ به
طور مثال، نادانی از امور لازم عالم هستی است و اگر همه چیز را میدانستیم، نمیتوانستیم
زندگی را حتی برای یک ساعت تحمل کنیم. احساسی که زندگی را برای ما شیرین یا دست کم
قابل تحمل میکند، تنها زائیده دروغ و پندارهای سست و ناپایدار است. این موضوع که
زندگی یا خوب و یا بد است، حرفی بیمعنی است و باید گفت که زندگی شامل امور خوب و
بد، گوارا و ناگوار، پرجاذبه و نفرتانگیز، شیرین و تلخ و خلاصه همه چیز است و حال
که آداب و رسوم و عادتهای زندگی، قرن به قرن تغییر مییابد، پس عقل ایجاب میکند
که زندگی را آنچنان که هست، بپذیریم. آناتول فرانس در 1896 به عضویت آکادمی فرانسه
در آمد و طی سالهای 1897 تا1901، رمان «تاریخ معاصر» L’Histoire
contemporaine) ) را در چهار جلد منتشر ساخت و با لحنی
تلخ، از جامعه عصر خود انتقاد کرد. قهرمان کتاب، شخصیتی است که در جامعه قرن
نوزدهم همان وضعی را دارد که «آبه کوانیار» در آغاز قرن هیجدهم داشته است. این
کتاب از نظر عامه مردم، شاهکار آناتول فرانس به شمار می رود. مجموعه داستان
«کرنکبیل» (Crainquebille) (1903)، متعلق به دورهای است که تحولی آشکار در هنر نویسندگی
آناتول فرانس پدید آمده است؛ به این معنا که او دست از بیایمانی و شکاکیت مذهبی
کشیده و به راهنمایی در نظام اجتماعی و عدالت و قوانین انسانی روی آورده است.
«کرنکبیل»، قهرمان داستان، فروشنده دورهگردی است که به اتهام دشنام دادن به مأمور
انتظامی به زندان میافتد و پس از رهایی از زندان، مورد تحقیر مشتریان قرار میگیرد
و همه آنان را از دست میدهد و به فقر و گرسنگی دچار میشود و بار دوم که از روی
عمد به مأمور دیگری دشنام میدهد تا به زندان بیفتد و از مسکن و غذای رایگان
برخوردار گردد، نیروهای انتظامی او را سرزنش میکنند. این داستان به سبب هجو
نیشدار و مستقیم بر ضد دستگاه عدالت، موفقیت بسیار یافت و نمایشنامهای از آن
ساخته شد که اولین بار در سال 1903 به روی صحنه رفت. «جزیره پنگوئنها» ((L’lle
des Pingouins (1908)، چشمانداز
استعاری و زنندهای از تاریخ فرانسه است. آناتول فرانس به تقلید از افسانههای
قدیم بروتانی، داستان عجیب «کشیش سن مائل» (Saint
Mael) را نقل میکند که برای هدایت کافران با
وسیلهای ابتدایی از آبهای اقیانوس میگذرد و هر چند وقت یکبار، به جزیرهای پا مینهد
و پس از هدایت ساکنان آن، به جزیره دیگر می رود. تا اینکه به جزیره پنگوئنها می
رسد و مرغان زیبای جزیره را که دسته دسته گرد هم آمده بودند، به جای مردمی باوقار
و کوتاه قد و ساده در نظر میگیرد و به ارشاد آنها میپردازد و انجیل را به آنان
می آموزد. بدین ترتیب، «قوم پنگوئن» به وجود میآید که استعارهای از مبدأ تاریخ
فرانسه است. آناتول فرانس، تاریخ این قوم را بتدریج پیش میبرد و آن را به جامعه
سرمایهداری، انقلاب اشتراکی، جدال مسلح، تمدنهای جدید و خطاهایی که عالم بشریت تا
ابد به ارتکاب آن محکوم است، میکشاند. تحقیق شیطنتآمیز تاریخی، سبک پرشور و طبع
شوخ نویسنده، از این اثر پرده نقاشی دلپذیری ساخته است که در عین حال، اندیشههای
تازه انقلابی آناتول فرانس و آمادگی او را برای پذیرفتن انقلاب کمونیستی در 1917
آشکار میسازد.
رمان «خدایان تشنهاند» (Les Dieux ont soif) (1912)، از معروفترین آثار آناتول فرانس به شمار
میرود. تار و پود این اثر از انقلاب فرانسه ساخته شده است که آناتول فرانس به
خوبی آن را شناخته، از دید خاص خود به آن نگریسته و برخی از نظریههای خود را
درباره تاریخ و وضع بشر در آن گنجانده است. این کتاب به دلیل مهارت آناتول فرانس
در ساخت صحنهها و دقت در عمق رویدادها و نفوذ به طرز فکر عصر حاضر، توجه به
انعکاس اندیشهها و حوادث و آداب و رسوم و محیط اجتماعی و همچنین نثر شیوای خود،
پیروزی شگفتانگیزی به دست آورد. از دیگر آثار مهم این دوره، «عصیان فرشتگان» (La
Revolte des Anges) (1914) است؛ کتابی اساطیری که آناتول فرانس در آن،
بار دیگر به طور گسترده، نظر خود را درباره مذهب، زندگی، عقل و هوش ارائه داده
است. جهت گیری ضد کاتولیک آناتول فرانس در این اثر به بالاترین حد گستاخی رسیده
است. او هرگز تا این حد در حمله به مذهب کاتولیک، شدت و خشونت نشان نداده و لحن
تمسخرآمیز به کار نبرده است. از آثار سیاسی و اجتماعی آناتول فرانس، می توان به
موارد زیر اشاره نمود :
«بر
سنگ سفید» ((Sur la Pierre blanche (1905)، «نظریههای اجتماعی» (Opinions socials) (1902)، «به سوی زمانهای بهتر» (Vers les temps meilleurs)
(1909).
آناتول فرانس نویسنده با هوشی بود که با ذهنی قاطع، ادراکی قوی و استعدادی عمیق
در طنزگویی و از سوی دیگر، با فرهنگی شگفتانگیز و قلبی حساس در برابر بیعدالتیها،
فارغ از هرگونه جریان زیبائیشناسی عصر خود، قالب خاصی از نثر و نظم زبان فرانسه
را به وجود آورد و درصدد حفظ قواعد انشا و دستور زبان و شیوه نگارش قرن هیجدهم
بود. آناتول فرانس، «سلطان نثر» خوانده شده است. در نثر او هر کلمه همچون نگینی بر
جای خود نشسته است. هجوپردازی او در میان گرمی شاعرانه و عشق به زیبایی کلام، لطف
خاص مییابد و طنزها و انتقاد های او به دلیل محبت و دلسوزی برای عالم بشریت،
دلپذیر میگردد. آناتول فرانس در سال 1921 به دریافت جایزه ادبی نوبل نایل آمد.
ر
یوگا یکی از محبوب ترین وموثرترین ورزش های آرام بخش و افزایش قدرت می باشد از انجام این حرکات آرام بخش و دلنشین دست نکشید.
حرکات یوگا فقط باعث افزایش انعطاف پذیری و یا کاهش درد عضلات نمی شود. یوگا می تواند باعث ارتقای عملکرد بخش های مختلف بدن شود، استرس را کاهش دهد و در نتیجه باعث می شود خلق وخوی بهتری داشته باشید. در این مطلب چند حرکت یوگا را به شما آموزش می دهیم که می توانید به راحتی در منزل انجام دهید.
یک برنامه روزانه یوگا که خیلی ساده است و برای هر سطح از تناسب اندام نیز مناسب است. اگر ۲۰ دقیقه وقت اضافی دارید، چه در اول صبح چه بعد از پایان یک روز کاری طولانی، این حرکات معجزه می کند. برای انجام بهتر حرکات یوگا توصیه می شود از یک زیرانداز ورزشی یا یک حوله استفاده کنید.
حرکت اول
چهار زانو صاف بنشینید، چشم هایتان را ببندید و بدون فکر کردن به چیزی دم و بازدم خود را آرام کنید. سعی کنید که ذهنتان را آرام کنید. هرگونه افکار مزاحم که ذهن شما را درگیر می کنند را دور بریزید. با ۶ شماره از طریق بینی نفس بکشید، ۲ شماره آن را نگه دارید و هوا را با ۸ شماره از بدنتان خارج کنید. ۶-۲-۸ این کار را برای ۸ تا ۱۲ تنفس و به مدت ۳ تا ۵ دقیقه تکرار کنید.
حرکت دوم
بعد از حرکت اول، روی چهار دست و پا بروید. مانند تصویر قرار بگیرید به نحوی که پاهایتان به اندازه عرض شانه باز باشد و ستون فقرات نیز باید در حالت عادی باشد. هنگام باز دم به آرامی ستون فقرات را از نوک سر تا دنبالچه خم کنید. پشتتان باید حالت خمیده ای مانند حرف C داشته باشد. بدنتان را منقبض کرده و به قسمت فوقانی پشت اجازه دهید که کاملا” کشیده شود. هنگام دم به آرامی ستون فقراتتان را به حالت طبیعی باز گردانید و کمی از حالت طبیعی به سمت پایین خم کنید. شما باید حالت C معکوس داشته باشید. همراه با تنفس آرام و کنترل شده این حرکت را به مدت ۸ تنفس انجام دهید.
حرکت سوم
کف دست ها و پاها باید روی زمین باشد، باسن را از زمین فاصله دهید، تا جایی که زانو و آرنج ها صاف شوند. دست ها و پاها به اندازه عرض شانه باید باز باشند. با قرار گرفتن در این وضعیت باید احساس کشش در عضلات همسترینگ (پشت ران) و شانه هایتان داشته باشید. نگاه شما باید بین پاها باشد. آرام باشید و در این حالت به طور عمیق نفس بکشید. روی بازدم تمرکز کنید و این حالت را به مدت یک تا ۲ دقیقه و با ۳ تا ۴ تنفس ادامه دهید.
حرکت چهارم
صاف بایستید و در حالی که پاها کمی از هم فاصله دارند، به آرامی خم شوید. بالاتنه را به پایین ببرید و پشت ساق پا را با دست هایتان بگیرید. در این حالت کمی توقف کنید تا تنش ایجاد شده در ستون فقرات و عضلات همسترینگ برطرف شود. اگر می خواهید تمرکز بیشتری روی ستون فقرات داشته باشید، زانوهایتان را به آرامی خم کنید. اگر می خواهد روی عضلات پشت ران تمرکز بیشتری داشته باشید، زانوهایتان را صاف نگه دارید. در این حالت به مدت ۳ تا ۴ تنفس بمانید و یک تا ۲ دقیقه حرکت را تکرار کنید.
حرکت پنجم
به حالت ایستاده صاف بایستید و پاها را به اندازه عرض شانه باز کنید. با پای چپ یک قدم به عقب بردارید تا پاهایتان به حالت گام برسند. پاشنه ها را آزاد کنید، به کنار بچرخانید و به پاهایتان اجازه دهید صاف باشند. در حالت فرشته ۴۵ درجه قرار گیرد. دست هایتان را بالای سر برده و هم سو و موازی یکدیگر قرار دهید. اسم این حالت جنگجو یک است. به مدت ۲ تا ۴ تنفس در این وضعیت بمانید.سپس بالاتنه را به طرف داخل بچرخانید، موقیعت پاها را تغییر ندهید و دست ها را در امتداد پاها باز کنید. پای پشتی (پای چپ) صاف است. این همان حالت جنگجو دو است. این حالت را برای ۲ تا ۴ تنفس نگه دارید.
سپس به حالت نیم رخ فرشته با پایین بردن دست راست به جلوی پای راست، بروید. به بالا تنه تان اجازه دهید که به پایین برود و دست چپ رو به بالا باشد. در این حالت، دست راست، شانه ها و دست چپ در امتداد هم هستند. این حالت را برای ۲ تا ۴ تنفس نگه دارید. حرکت را برای طرف دیگر بدن نیز انجام دهید.
حرکت ششم
روی زمین به پشت دراز بکشید، دست ها را در کنار بدن قرار دهید و پاهایتان را به طرف داخل جمع کنید به نحوی که از زانو خم شود و کف پاها در تماس باشند. از کشش ایجاد شده در ران هایتان لذت ببرید. این حالت را به مدت ۶ تا ۸ تنفس ادامه دهید.
آخرین حرکت، حالت استراحت
به پشت روی زمین دراز بکشید و دست و پاها را دراز کنید. در حالت آرام قرار بگیرید و چشمانتان را ببندید. از این حالت به عنوان یک تجدید قوای عمیق برای آرام سازی بدن از تمرین انجام شده استفاده کنید. به مدت ۴ دقیقه در این حالت بمانید.
جمع بندی
با این تمرینات ساده یوگا، شما گذشته از اینکه می توانید قدرت و انعطاف پذیری را بالا ببرید، بلکه می توانید فشار و استرس در عضلات، مفاصل و لیگامنت ها را نیز تخلیه کنید.
آدم هـــــا ﺭﻭﺯﯼ ﻣﻌﻨﯽ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﻨﺪ و ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﻣﯽﺷﻮﻧـــدﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﻮﻧﺪ...!
*ژوزه ساراماگو *
هیچ وقت یکی را با همۀ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﺪﺍﺭﯼ !
*هاروکی موراکامی *
تو در مورد دلتنگی واقعی چیزی نمیدونی چون این تنها زمانی اتفاق می افته،که کسی رو بیشتر از خودت دوست داشته باشی ! من او را دوست داشتم
*آنا گاوالدا *
ما برای رنج کشیدن آفریده شده ایم ولی به دنبال لذت بردن می گردیم باید پذیرفت که تنها راه ادامه دادن لذت بردن از رنج هایی ست که می کشیم !
*چارلز بوکوفسکی *
در یک مجموعه تحقیقاتی پژوهش های مختلفی ارائه شده است، محققان دریافتند که شیر کاکائو خاصیت دفع استرس و تقویت کنندگی بدن را دارد می تواند مسکن اعصاب و روان باشد.
بررسی ها نشان می دهند، کاکائو از طریق فعال سازی اکسید نیتریک، اثرات آنتی اکسیدانی و ضدالتهابی ایجاد می کند که موجب کاهش استرس و بهبود عملکرد عروق و پلاکت ها می شود و بدین وسیله خطر بیماری های قلبی- عروقی که به دنبال استرس ایجاد می شود را کاهش می دهدگفتنی است، نوشیدن شیرکاکائو قبل از امتخان علاوه بر تقویت هوشیاری استرس و اضطراب را از بین می برد و می تواند هوش و ذکات را به ویژه در میان کودکان افزایش دهد.از آن جایی که شیرکاکائو برای کودکان مطلوب تر است، به نظر می رسد با افزایش مصرف آن، می توان دریافت کلسیم را در کودکان به خوبی افزایش داد. البته باید توجه داشت که شیر کاکائو حاوی مقادیر بالاتری از انرژی است و در نهایت زیاده روی در مصرف آن می تواند موجب افزایش وزن شود.
* از دست دادن امیدی پوچ و محال ، خود موفقیت و پیشرفتی بزرگ است .( شکسپیر)
*شروع به باور کردن خود کنید .( ریچارد دنی )
*در اعماق قلب هر انسانی رحم و سخاوت وجود دارد.( نلسون ماندلا)
*قلب نادان در دهان اوست و دهان خردمند در قلب او جای دارد . ( رابرت فراست)
*صبر هنر امیدواری است .( لوک دو واونار ژو )