راه های موفقیت

راه های موفقیت

ارائه دهنده مطالب آموزنده
راه های موفقیت

راه های موفقیت

ارائه دهنده مطالب آموزنده

روش ترک عادات بد قبلی و جایگزینی عادات جدید :

در ترک عادت باید همان قدمهایی که برای برقراری عادت لازم است را برداشت 

1- قدم اول در ترک عادت،تشخیص غلط بودن عادت است 

2-قدم دوم ایجاد دستوراتی در خلاف جهت اعمالیست که تاکنون در این عادت بد داشتیم .

 3- ّ قدم سوم نقشه لازم برای انجام این دستورات است.با تلقین به مصمم بودن به طرز تفکر جدید .

قانون ۱۵ دقیقه و تأثیر معجزه‌آسای آن در دستیابی به اهداف

اولویت‌هایتان را بشناسید

در نخستین گام برای پیاده‌سازی قانون ۱۵ دقیقه باید اولویت‌هایتان را بشناسید. اولویت‌ها همان برنامه‌ها و کارهایی هستند که قرار است شما را به هدفی که دارید برسانند. برای این کار به یک دفترچهٔ یادداشت نیاز دارید که اهداف گوناگون را روی آن بنویسید و مهم‌ترین آن‌ها را به‌عنوان همان اولویت در نظر بگیرید. حالا باید روزی ۱۵ دقیقه برای این اولویت‌ها وقت بگذارید و در دفترچه یادداشت کنید. هر روز باید طبق برنامه پیش بروید بدون آنکه حتی یک روز در آن وقفه بیندازید.

به‌مرور زمان، وقتی به دفترچهٔ یادداشت خود نگاه می‌کنید، می‌بینید که روزهاست یک کار تکراری را در زمان مشخصی انجام داده‌اید و حالا انجام آن کار برایتان عادت شده است. اگر به ضرب‌ و زورِ دفترچهٔ یادداشتِ روزانه هم نباشد، به‌صورت اختیاری (از روی عادت) برای انجام کارتان ۱۵ دقیقه زمان می‌گذارید. ۱۵ دقیقه، زمان زیادی نیست! گاهی حتی گذر زمان در ۱۵ دقیقه احساس نمی‌شود. اما این مدت‌زمان کوتاه می‌تواند برای شما همان زمان طلایی باشد و شما را به هدف‌تان برساند. کافی است روزهای اول روی اجرای قانون ۱۵ دقیقه پافشاری کنید تا پس از مدتی، تأثیر آن را روی زندگی فردی، اجتماعی، کار، تحصیل و… ببینید.

مثال‌هایی برای قانون ۱۵ دقیقه

برای اینکه قانون ۱۵ دقیقه را بهتر درک کنید و باور داشته باشید که تکرار کارهای کوچک می‌تواند بخشی از شخصیت شما را بسازد، چند مثال ساده می‌زنیم:

قانون ۱۵ دقیقه و تناسب اندام


این روزها همه به‌دنبال کشف راه‌هایی برای کاهش وزن یا حفظ تناسب اندام هستند. به همین دلیل، به انواع رژیم های غذایی و کلاس‌های ورزشی رومی‌آورند. این در حالی است که پیاده روی برای خوش‌فرم نگه‌داشتن بدن و سوزاندن چربی‌های مازاد بیشترین تأثیر را دارد. نتایج پژوهش‌های پزشکان حوزهٔ سلامت و تغذیه نشان می‌دهد که چنانچه فرد روزانه ۱۵ دقیقه به‌صورت پیوسته پیاده‌روی کند، شاهد تأثیر مثبت آن بر سلامتی، شادابی و تقویت روحیه‌اش خواهد بود. البته پیاده‌روی باید هر روز با ریتمی نسبتا سریع انجام شود تا فرد عرق کند و با تغییر ضربان قلب، فرایندچربی سوزی شروع شود. تأثیر این پیاده‌روی در طول هفته از ۲ بار حضور در باشگاه ورزشی بیشتر است.

قانون ۱۵ دقیقه و یادگیری زبان

روزی ۱۵ دقیقه را به یادگیری زبان انگلیسی یا هر زبان دیگری که دل‌تان می‌خواهد اختصاص دهید. در این زمان کوتاه می‌توانید چند لغت حفظ کنید؛ یک قانون گرامری را تمرین کنید یا یک اصطلاح را تکرار کنید. تأثیر این ۱۵ دقیقه‌ها در یک هفته (بدون آنکه هزینه‌ای پرداخته باشید) از یک جلسه حضور در کلاس آموزشی بهتر و ماندگارتر است.

قانون ۱۵ دقیقه و ترک عادت‌های منفی

اگر یک عادت منفی آزاردهنده دارید که می‌خواهید آن را ترک کنید، روزی ۱۵ دقیقه به آن و نتایج ویرانگری که بر زندگی‌ خودتان یا دیگران داشته است، فکر کنید. روزهای بعد علاوه بر فکرکردن به آن عادت منفی، تلاش کنید در این ۱۵ دقیقه کار مثبتی انجام دهید. برای نمونه، اگر عادت به جویدن ناخن، سیگارکشیدن یا تکان‌دادن پاها یا هر عادت نادرست دیگری دارید، روزانه ۱۵ دقیقه به این فکر کنید که با این کار چقدر به سلامتی خودتان و دیگران آسیب رسانده‌اید. برای ترک عادت، هم‌زمان که به آن فکر می‌کنید آدامس بجوید؛ کتاب بخوانید؛ موسیقی دلخواه‌تان را بشنوید و… در این صورت، پس از چندین روز با پذیرش اثرات مخرب عادت‌های منفی، آن‌ها را با رضایت کامل ترک خواهید کرد.

قانون ۱۵ دقیقه و تقویت عملکرد مغز

روزی ۱۵ دقیقه را به تقویت و درگیرکردن سلول‌های خاکستری مغز اختصاص بدهید. برای این کار کافی است روزی ۱۵ دقیقه کتاب بخوانید یا یک تمرین ریاضی حل کنید. برای محاسبات روزانه از ماشین‌حسابِ تلفن همراه‌تان استفاده نکنید. سعی کنید خاطره‌ای دور را با جزئیات کامل به یاد بیاورید و کارهایی از این قبیل که سلول‌های خاکستری مغز را درگیر می‌کند. با این کارها، قدرت یادگیری‌تان بالا می‌رود و مغز عملکرد سریع‌تری خواهد یافت.

منتظر رسیدن شنبهٔ فرضی نمانید

سند اجرایی قانون ۱۵ دقیقه در این است که هیچ بهانه‌ای برای ایجاد تغییرات و رسیدن به اهداف پذیرفته نیست. دیگر نمی‌توانید با گفتن جمله‌هایی مثل اینکه «وقت ندارم»، «پول کافی ندارم»، «فضای مناسب ندارم»، «حوصله ندارم» یا اینکه «این برنامه با فلان کار تداخل دارد» و… از زیر بار وقت و انرژی گذاشتن برای رسیدن به اهداف شانه خالی کنید.

کافی است روزهای اول همت کنید و تحت هر شرایطی ۱۵ دقیقه برای هدفی که در سر دارید وقت بگذارید و در همان دفترچه یادداشت بنویسید. با خودتان صادق باشید و ببینید که هر روز چقدر برای تماشای برنامه‌های بی‌فایده وقت می‌گذارید؛ چقدر زمان صرف گشتن در فضای مجازی می‌کنید بدون آنکه فایده‌ای داشته باشد؛ پیش از اینکه واقعا نیاز به استراحت داشته باشید چقدر وقت صرف درازکشیدن در تختخواب کرده‌اید و زمان‌های بی‌شمار دیگری که بی‌سبب از دست داده‌اید در حالی که می‌توانید تعداد زیادی از ۱۵ دقیقه‌ها برای اجرای این قانون سودمند به نفع خودتان از دل یک روز معمولی بیرون بکشید. حالا که با این قانون بی‌ضرر و کم‌هزینه آشنا شدید، این گوی و این هم میدان. از همین فردا دست به کار شوید و منتظر رسیدن شنبهٔ فرضی نمانید.

شاید این مطلب بتواند پله ای به سوی موفقیتتان باشد.


چگونه زمان مان را مدیریت کنیم که وقت کم نیاوریم؟
آیا زمانتان را به خوبی مدیریت می کنید؟ اگر شما هم مثل اکثر مردم باشید،‌احتمالا پاسختان مثبت نخواهد بود.
شاید احساس خستگی می کنید و اغلب مجبورید تا دیر وقت کار کنید و درس بخوانید تا پرو‍ژه هایتان را تحویل دهید. شاید هم در ذهنتان در حال حرکت از بحرانی به بحران دیگر هستید و این موضوع برایتان استرس زیادی را به دنبال دارد. بسیاری از ما می دانیم که می توانستیم زمان را به شیوه بهتری مدیریت کنیم اما تشخیص اشتباهاتمان در این مسیر و بهبود عملکرد کار دشواری است.
هرگاه بتوانیم زمان خود را به خوبی مدیریت کنیم،‌به طور قطع در تحصیل و کار موفق هستیم و استرس کمتری را تجربه می کنیم. ما می توانیم زمان خود را به کارهایی اختصاص دهیم که در پیشرفت و موفقیت تحصیلی ما تغییر عمده ای ایجاد می کنند. در این مقاله به معرفی و بررسی اشتباهات رایج در مدیریت زمان و ارائه راهکارهایی جهت فائق آمدن به آنها اشاره می کنیم:

1 - ناکارآمدی در تهیه لیست کارها
آیا تا به حال این احساس دردناک را داشته اید که فراموش کرده اید بخش مهمی از یک کار را انجام دهید. اگر بله ،‌احتمالا از لیست انجام کارها استفاده نکرده اید (یا اگر استفاده کرده اید ممکن است به خوبی آن را به کار نگرفته اید).

برای تهیه لیست انجام کاره باید سه مرحله را انجام دهید :
نوشتن فهرستی از تمام کارهایی که دارید. می توانید برای مرتب و واضح تر شدن لیست ها،برای حوزه های مختلف مثلا شخصی، تحصیلی، کاری و خانوادگی لیست های جدا تهیه کنید.

_ بهتر است برای کارهای بزرگ مثل پرو‍ژه ها هر کار را به بخش های کوچک تر تقسیم کنید. هرچه کارها را به بخش های کوچک تر تقسیم کنید برداشتن گام ها برایتان آسان تر خواهد شد.

_ اولویت بندی: در لیست خود مشخص کنید کدام کار اهمیت بیشتر یا کمتری دارد . می توانید با شماره های 1، 2، 3، 4 ترتیب اهمیت و ضرورت کارها را نشان دهید.
                                                    
2 - نداشتن هدف گزاری شخصی
آیا می دانید که دوست دارید تا 6 ماه آینده کجا باشید؟ 1 سال دیگر چطور؟ یا حتی 10 سال دیگر؟
اگر برای این سوالات پاسخی ندارید،‌الان زمان آن است که اهداف شخصی تان را مشخص کنید. هدف گزاری شخص برای مدیریت صحیح زمان امری ضروری به حساب می آید. زیرا هدف ها به شما یک جهت گیری و چشم انداز به سمت انجام کارها می دهد. وقتی که می دانید می خواهید به چه سمتی حرکت کنید،‌ بهتر می توانید اولویت ها،‌زمان و منابع لازم برای رسیدن به آن هدف را مدیریت کنید. هم چنین هدف ها به شما کمک می کنند که تصمیم بگیرید چه چیز ارزش صرف زمان را دارد. لازم است که برای تدوین هدف هایتان نکات زیر را رعایت کنید.
 یک هدف خوب باید :

1. دقیق و صریح باشد
ما باید اهدافی را معین کنیم که دقیق و صریح باشند. اهداف باید آنقدر دقیق و صریح باشند که دقیقاً مشخص شود باید در چه جهتی حرکت کنیم. صراحت هدف هم به اندازه جهت اهمیت دارد.

2 . قابل اندازه گیری باشد
هدف را باید بشود اندازه گرفت. برای ارزیابی پیشرفت نیاز به اعدادی داریم که با هم مقایسه کنیم. اگر می خواهید پولدار بشوید کافی نیست که هدف تان این باشد که پول در بیاورید. مقدار پولی را که می خواهید به دست بیاورید در چارچوب زمانی مشخص اعلام کنید. کمیت هدف را باید بتوانید اندازه بگیرید تا بتوانید اگر لازم شد در طول مسیر اعمال خود را تنظیم کنید.

3. قابل دستیابی باشد
هدفی که دسترسی به آن ممکن نباشد شخص را به اندازه کافی برنمی انگیزاند. خیلی ها فکر می کنند هرچه هدف بزرگتر باشد بیشتر برای رسیدن به آن تلاش می کنند اما همان طور که از قدیم گفته اند سنگ بزرگ علامت نزدن است. مغز خیلی زود هدف خیلی بزرگ را کنار می گذارد چون خود شما هم باور ندارید که بتوانید آن را عملی سازید.

4 . واقعی باشد
باید در هدف گذاری با خودمان صادق باشیم. افزایش 50 درصدی معدل پایان ترم، وقتی که بیشتر وقت تان را پای تلویزیون صرف دیدن فوتبال یا سریال می کنید از واقع گرایی به دور است. اگر هدف تان واقعی نباشد مغز باز هم آن را ندید می گیرد. هدفی انتخاب کنید که برای خودتان معقول باشد.

5 . محدوده زمانی تعیین کنید
زمان تنها منبعی است که کاملاً یکسان در اختیار همه قرار گرفته است. این منبع ارزشمند موفقیت یا شکست شما را رقم می زند. برنامه ای که چارچوب زمانی برای آن تعریف نشده محقق نمی شود چون انسان تمایل ذاتی برای به تعویق انداختن کارها دارد. اگر زمان را محدود کنید به خودتان پیام می دهید که باید به انجام کارهایتان متعهد باشید.

3 - نداشتن اولویت بندی
تا چند روز دیگر امتحان میان ترم دارید و در حال حاضر زمان خود را صرف پیدا کردن اطلاعات درباره پروژه ی پایان ترم می کنید. درست است که پروژه ی شما مربوط به یکی از واحدهای درسی مهمتان است اما منطق اولویت بندی حکم می کند که شما در حال حاضر به امتحانی بپردازید که یک امر فوری محسوب می شود. بهتر است در لیست انجام کارها در جلوی هرکار بنویسید که این کار چقدر مهم و فوری است.

_ کارهای مهم و فوری
کارهایی که در اولویت اول قرار می‌گیرند معمولا انجام می‌شوند، زیرا هم اهمیت زیادی دارند و هم باید در بازده زمانی معینی به اتمام برسند. کسانی که زیاد تعلل می‌کنند، ممکن است برای به تعویق انداختن این نوع کارها بهانه‌تراشی کنند.

_ کارهای غیرمهم و فوری
کارها از نظر فوریت روی یک طیف قرار دارند که در یک سوی آن کارهای غیرفوری، (در واقع همان کارهای عادی که انجام آنها فوریت ندارد) و در سوی دیگر کارهایی قرار دارند که از فوریت بالایی برخوردارند مانند سررسیدهای کاری، موعدهای مقرر، کارهایی که از طرف مافوق ارجاع شده‌اند.
اولویت‌های نوع دوم کارهایی هستند که باید ظرف مدت کوتاهی آنها را انجام دهیم. باید به یاد داشته باشیم که این کارها اغلب ارزش خاصی ایجاد نمی‌کنند، پس نباید وقت زیادی صرف آنها کرد.

_ کارهای مهم و غیرفوری
شاید بتوان گفت مدیران موفق کسانی هستند که کارهای مهم و غیرفوری را به درستی تشخیص می‌دهند. شناخت این دسته از کارها به مدیران کمک می‌کند زمان بیشتری برای خود خلق کنند منظور از ذخیره زمان با حذف کارهای غیرمهم و غیرفوری این نیست که صرفا حیطه تفریح یا آسایش خود را گسترش دهیم، بلکه هدف این است که به خاطر انجام کارهای عادی و روزمره از انجام کارهای مهم و حیاتی غفلت نورزیم.

_ کارهای غیر مهم و غیر فوری
شاید بتوان گفت کارهای این دسته را می توانید به تاخیر بیندازید یا آنها را حذف کنید . زیرا انجام ندادن آنها لطمه ای به عملکرد شما نمی زند.

4 - شکست در مدیریت حواس پرتی ها            
آیا می دانید که بسیاری از ما ‌، 2 ساعت از هر روزمان را به دلیل حواسپرتی ها از دست می دهیم؟ فکر کنید که چه کارهایی را می توانیم انجام دهیم اگر این زمان را به کار بگیریم.
خواه این زمان ناشی از پرداختن به ایمیل ها ،‌چت کردن یا تماس های تلفنی غیرضروری باشد،‌در هر صورت حواس پرتی ها مانع از این می شوند که ما به صورت رضایت بخش و با 100 درصد توانایی و انرژی مان کارها را انجام دهیم. اگر می خواهید بر روز خود کنترل داشته باشید و کارتان را به نحو احسن انجام دهید، بسیار ضروری است که بدانید چگونه حواس پرتی ها و کارهای غیرضروری را به حداقل برسانید. برای مثال زمانی که نیاز به تمرکز دارید تلفن همراه خود را در حالت بی صدا قرار دهید و به دوستان یا کسانی که باعث حواس پرتی شما می شوند با احترام نشان دهید که آنها مززاحم کار و درس خواندن شما هستند.

5 - به تعویق انداختن کارها 
به تعویق انداختن زمانی اتفاق می افتد که شما کارهایی را متوقف می کنید که بیش از دیگر کارها نیازمند رسیدگی هستند. زمانی که کاری را به امروز و فردا موکول می کنید ،‌در درون خود احساس گناه می کنید از اینکه چرا کار را شروع نمی کنید. مدام برای اینکه حواستان را از آن کار منحرف کنید،‌زمان خود را صرف کارهای کمتر ضروری می کنید. بنابراین معمولا کارهای نیمه تمام زیادی دارید یا به دلیل کمبود وقت در زمان پایانی،‌کارها را به صورت رضایت بخش انجام نمی دهید. 
یکی از روش ها برای مبارزه با به تعویق انداختن این است که به خودتان بگویید " فقط 10 دقیقه روی این پروژه کار کن". یا اینکه به خودتان یادآوری کنید که لازم نیست به یکباره تمام کار را از ابتدا تا انتها انجام دهید. بلکه در لیست انجام کارها قدم های کوچک ابتدایی هر کار را بنویسید و برای آن اقدام کنید. مثل اگر کار شما " تعیین موضوع پروژه "است می توانید بنویسید:
-تماس با یکی از دوستان و مشورت با او
-رفتن به کتابخانه و مطالعه یک پایان نامه

6 - نداشتن قدرت "نه" گفتن
آیا شما هم فردی هستید که "نه" گفتن به دیگران برایتان سخت است؟ اگر بله احتمالا برای کارهای زیادی متعهد شده اید. این مسئله باعث عملکرد ضعیف،‌استرس و کمبود وقت می شود.

7 - تلاش در زمان خستگی
برخی از افراد یک تمایل ناخودآگاه به پرمشغله بودن دارند. زیرا به نظرشان اینگونه فعال تر هستند . اما متاسفانه " شلوغ و پرکار بودن " به ندرت به معنای فعال و موثر بودن شماست.

8 - انجام چند کار همزمان باهم
مریم برای اینکه بهتر از زمانش استفاده کند، ایمیل هایش را پاسخ می دهد در حالیکه با همکلاسی اش در مورد یک مسئله تلفنی صحبت می کند. در حالیکه مریم فکر می کند که این کار یک استفاده خوب از زمان است، حقیقت این است زمانی که چند کار را باهم انجام می دهید در مقایسه با زمانی که هر یک از کارهای لیست را به صورت جداگانه به پایان می رسانید، 20 تا 30 دقیقه بیشتر است. نتیجه کار مریم این استا که هر دو کار را ضعیف انجام می دهد.

9 - نداشتن استراحت 
شاید بتوانید 8 تا 10 ساعت درس بخوانید یا کار کنید اما برای هیچ کس ممکن نیست که در این زمان متمرکز بماند. استراحت های کوتاه در بین ساعات مطالعه یه مغز شما کمک می کند با توانایی و خلاقیت بیشتری فعالیت کند. قدم زدن تا کنار پنجره و چند نفس عمیق، نوشیدن یک لیوان چای یا قهوه یا حتی انجام یک مدیتیشن کوتاه می تواند انرژی خوبی به شما بدهد.

10 - برنامه ریزی نا متناسب با سیستم بیولوژیک
آیا شما یک فرد صبحی هستید؟ یا احساس می کنید انرژی تان بعدازظهر در اوج است؟ همه ما ریتم های متفاوتی داریم. پس بهتر است با آگاهی از زمان اوج خود بهتر برای انجام کارهای مهم برنامه ریزی کنیم.

شخصیت شناسی: چه تصویری از خود ساخته اید؟

شخصیتی که همه ما از خود در اجتماع نمایش می دهیم، به نوعی رزومه ما محسوب می شود که دیگران براساس آن قضاوت و ارزیابی مان می کنند؛ البته شاید برای برخی از ما اینکه دیگران در موردمان چه فکری می کنند، ارزشی نداشته باشد و برایمان مهم نباشد دیگران ما را چگونه می بینند و در حقیقت به تصویری که از خود به اجتماع نشان می دهیم، بی توجه باشیم.

شخصیتی که همه ما از خود در اجتماع نمایش می دهیم، به نوعی رزومه ما محسوب می شود که دیگران براساس آن قضاوت و ارزیابی مان می کنند؛ البته شاید برای برخی از ما اینکه دیگران در موردمان چه فکری می کنند، ارزشی نداشته باشد و برایمان مهم نباشد دیگران ما را چگونه می بینند و در حقیقت به تصویری که از خود به اجتماع نشان می دهیم، بی توجه باشیم.

ما هرگز نمی توانیم بفهمیم که چه تصویری از خودمان ساخته ایم؛ چون معمولا نوعی رفتار می کنیم که احساس می کنیم در آن موقعیت بهترین انتخاب است؛ اما اگر فردی صادق باشد یا یک دوست واقعی نظر صادقانه اش را به ما بگوید، می توانیم نمود بیرونی رفتارمان را دریابیم. درواقع شما می توانید با مشاهده عکس العمل های افراد و نیز نحوه برخورد آن ها با خودتان، به تصویر اجتماعی خود پی ببرید.

آیا با مشاهده رفتارهای دیگران می توانید دریابید که آن ها در مورد شما چه فکری می کنند؟ آیا تصویری واقعی از خودتان در اجتماع ساخته اید، تصویری که واقعا همان شخصیت شما باشد؟

هر سوال این آزمون را با دقت مطالعه کنید و ببینید هر مورد به چه میزان شخصیت شما را توصیف می کند.

۱ افرادی که هرازگاهی مرا می بینند، مسائلی از قبیل اینکه «من کجا زندگی می کنم» یا «علاقه مندی هایم چیست» را فراموش می کنند.

الف: همیشه ب: معمولا ج: به ندرت

۲ مردم مرا به خاطر علایق، باورها و طرز لباس پوشیدنم مسخره می کنند.

الف: همیشه ب: معمولا ج: به ندرت

۳ هیچ کس نمی تواند مرا به خوبی به دیگران معرفی کند.

الف: همیشه ب: معمولا ج: به ندرت

۴ کارمندان شرکت ها، فروشندگان و منشی ها به من چندان توجه نمی کنند و معمولا مرا بسیار منتظر می گذارند تا به کارهایم رسیدگی کنند یا به سوالم پاسخ دهند.

الف: همیشه ب: معمولا ج: به ندرت

۵ در جمع های مختلف با اینکه خودم را معرفی کرده ام، حاضران نامم را فراموش می کنند، اما نام دیگر افراد حاضر جمع را به یاد دارند.

الف: همیشه ب: معمولا ج: به ندرت

۶ در گروه های مختلف کسی نظر مرا نمی پرسد.

الف: همیشه ب: معمولا ج: به ندرت

۷ مردم معمولا میان صحبت هایم می پرند و طوری رفتار می کنند که گویا صحبت های آن ها مهم تر از صحبت های من است.

الف: همیشه ب: معمولا ج: به ندرت

۸ در مکان های عمومی، همراهانم مدام مسائل مختلف را به من گوشزد می کنند؛ مثلا می گویند؛ آرام تر صحبت کن، در را ببند، این طور غذا نخور...

الف: همیشه ب: معمولا ج: به ندرت

۹ مردم گاهی اوقات صحبت هایشان را برای من ساده تر می کنند، گویی احساس می کنند من متوجه منظور آن ها نمی شوم.

الف: همیشه ب: معمولا ج: به ندرت

۱۰ مردم مرا به خاطر مطرح کردن موضوعات در مکان و زمان نامناسب سرزنش می کنند.

الف: همیشه ب: معمولا ج: به ندرت

اکنون برای محاسبه امتیازاتتان برای هر پاسخ (الف)، یک امتیاز، پاسخ (ب)، دو امتیاز و پاسخ (ج)، سه امتیاز در نظر بگیرید و در نهایت تمام امتیازاتتان را با هم جمع بزنید. به یاد داشته باشید، این امتیاز نشان دهنده شخصیت شما نیست، بلکه نشان دهنده چیزی است که مردم در مورد شما تصور می کنند.

امتیاز ۲۵ تا ۳۰: شما یک شخصیت اجتماعی قوی از خودتان ساخته اید؛ به طوری که مرد حتی جزئیات زندگی شما را به یاد دارند. وقتی صحبت می کنید به خوبی به صحبت های شما گوش می دهند و هنگام صحبت شما را مخاطب خود قرار می دهند. شما از نظر مردم، فردی محبوب و جذاب هستید.

امتیاز ۱۷ تا ۲۵: شما در حد میانه قرار دارید. مردم از دیدن شما خوشحال می شوند و دوست دارند شما را به جمع خود دعوت کنند؛ البته همیشه نمی توانید در ابتدای آشنایی تاثیری قوی بر دیگران بگذارید؛ اما رفتار اجتماعی شما پسندیده و قابل قبول است و به ندرت رفتارهای ضداجتماعی و غیراخلاقی از خود نشان می دهید. بیشتر مردم در همین دسته ای که شما قرار دارید، جای می گیرند.

امتیاز ۱۰ تا ۱۶: شما باید کمی بیشتر بر روی وجه اجتماعی خود کار کنید. پاسخ هایی را که به سوالات این آزمون داده اید، با یک دوست معتمد مرور کنید و از او بخواهید صادقانه بگوید با چه رفتارهایی می توانید تصویر بهتری از خودتان بسازید و خودتان را همان گونه که واقعا هستید، نشان دهید تا ارتباطات بهتری را تجربه کنید و از بودن در جمع های مختلف بیشتر لذت ببرید. هر کسی توانایی دارد که تصویر اجتماعی بهتری از خودش بسازد؛ پس اگر در این گروه جای گرفته اید، به هیچ وجه احساس ناامیدی نکنید.

اینکه بتوانیم خودمان را همان گونه که دیگران ما را می بینند، ببنیم، یک هدیه بسیار بزرگ و ارزشمند است. ما نمی توانیم خودمان را آن گونه که از بیرون دیده می شویم، ببینیم؛ چون مدام درگیر همان تصویری هستیم که در ذهن مان از خودمان ساخته ایم و دوست داریم همان را ببینیم. تصویر شخصیتی ما را سه عامل تشکیل می دهد: «کسی که فکر می کنیم هستیم»، «کسی که سعی می کنیم به دیگران نشان دهیم» و «فردی که دیگران می بینند»؛ یعنی تصویر ما از دید دیگران.

هر چه این سه با هم هماهنگ تر و به هم نزدیک تر باشند، ما از لحاظ شخصیتی سالم تر و از لحاظ روحی متعادل تر خواهیم بود؛ البته به ندرت اتفاق می افتد که این سه در فردی کاملا با هم منطبق باشند؛ چون ما آموخته ایم در موقعیت های مختلف به گونه ای متفاوت رفتار کنیم؛ پس به ندرت فرصت پیدا می کنیم خودمان باشیم و همان فردی را نشان دهیم که هستیم.

طوری که که در محافل ظاهر می شویم، صحبت و رفتار می کنیم معمولا نوع رفتار و عکس العمل دیگران با ما را تعیین می کند. اگر رفتاری عصبی و غیردوستانه داشته باشیم، به احتمال زیاد واکنش هایی مشابه دریافت می کنیم. اگر رفتار دوستانه ای داشته باشیم رفتاری دوستانه نیز دریافت می کنیم. اگر با اعتماد به نفس باشیم و خودمان را قبول داشته باشیم، مسلما رفتارهایی همراه با احترام نیز دریافت می کنیم.

پس اگر این مسئله که دیگران توجه چندانی به شما ندارند بیا نام و علاقه مندی هایتان را فراموش می کنند، شما را آزار می دهد می توانید از این به بعد هرگاه در جمعی حاضر شدید با اعتماد به نفس بالا با صدایی رسا و لحنی مطمئن سلام کرده و خود را معرفی کنید، با قدرت در مورد خودتان صحبت کنید و به دیگران احترام بگذارید، خوش برخورد و مثبت باشید تا دیگران نیز ناخودآگاه این پیام را دریافت کنند که باید با شما رفتاری مناسب و در خور شان و شخصیتت تان داشته باشند.

دانستن این نکته و بسیاری نکات کوچک و بزرگ دیگر به بهبود روابط اجتماعی ما کمک می کند و موجب می شود بتوانیم با ایجاد اندکی تغییر در خود و توجه بیشتر به رفتار و گفتارمان کاری کنیم تا از بودن در جمع های مختلف بیشتر لذت ببریم. به این ترتیب می توانیم فرصت های بهتری در زمینه کار، تحصیل و روابط برای خود ایجاد کرده و زندگی موفق تر و پربارتری را تجربه کنیl

۱۰ فرد خطرناکی که باید از آنها دوری کنید!

عوامل استرس زا همیشه در زندگی ما وجود دارند. برای اینکه کارایی بیشتری داشته باشیم می بایست افراد خطرناک و استرس زا را از زندگی خود دور کنیم.

عوامل استرس زا همیشه در زندگی ما وجود دارند. برای اینکه کارایی بیشتری داشته باشیم می بایست افراد خطرناک و استرس زا را از زندگی خود دور کنیم. تمرکز بر اولویت ها و خلاص شدن از شر این افراد می تواند برای پیشرفت ما مفید باشد. اما در ابتدا باید این افراد را شناسایی کنیم.

۱ افراد خودپرست

گاهی اوقات غرور یک فضیلت اخلاقی محسوب می شود. اما متکبر بودن یعنی شما مملو از خودپرستی هستید و فکر می کنید که برتر از دیگران هستید. بودن در کنار افرادی که با شما محترمانه رفتار نمی کنند و همواره شما را تهدید و تحقیر می کنند می تواند برای پیشرفت شخصی شما مسموم کننده باشند.

۲ افراد حسود

این افراد از اینکه شما در شرایط دشوار باشید خوشحالند و موفقیت شما آنها را آزرده می کند. آنها معتقد هستند که بیشتر از شما لایق موفقیت هستند. ممکن است شما آنها را پشتیبان و همراه خود در رسیدن به موفقیت بدانید، اما افراد حسود ترجیح می دهند که نسبت به تواضع و عقلانیت شما اظهار تنفر کنند. این نوع افراد را باید به هر قیمتی از خود دور کنید.

۳ افراد متظاهر

این افراد فقط در خوشی هایتان دوست شما هستند. زمانیکه به کمک آنها نیاز دارید در کنار شما نمی مانند. نمی توان به آنها تکیه کرد. هر چه سریع تر این ویژگی را در آنها تشخیص دهید و برای این روابط حد و مرز قرار دهید.

۴ افراد پس رونده

این افراد راه پیشرفت شما را پیچیده می کنند و شما را به عادت های گذشته باز می گردانند. آنها می خواهند که شما به موقعیت پیشین خود بازگردید و راکد باشید. تشخیص این افراد ممکن است سخت باشد، آنها کسانی هستند که همیشه بخش جداناپذیری از زندگی شما بوده اند و ممکن است نادیده گرفتن آنها برای شما دشوار باشد. اما بهتر است آنها را آگاه کنید و به آنها یادآوری کنید که چقدر موفقیت برایتان مهم است. اگر آنها نمی توانند با شما کنار بیایند می توانند راه خود را از شما جدا کنند.

۵ افراد قضاوت گر

هیچ وقت هیچ چیز در نظر افراد قضاوت گر خوب نیست. آنها معتقدند که افراد، بیشتر به جای تشویق شدن باید سرزنش شوند و مورد انتقاد قرار گیرند. حتی زمانی که نیت ها خوب هستند و شما می خواهید انگیزه ی اصلی خود را به آنها بفهمانید، به شما گوش نخواهند کرد. آنها معاشران مفیدی نیستند زیرا شنوندگان خوبی نیستند. دوری از صحبت های منفی این افراد می تواند به موفقیت شما کمک کند.

۶ افراد کنترل کننده

این افراد شیفته ی کنترل کردن دیگران هستند. آنها دوست دارند شما گوش به فرمانشان باشید. آنها می توانند با فریب، بدجنسی و حقه بازی، شما را وادار کنند که خواسته هایشان را اجرا کنید. دوری کردن از چنین افرادی می تواند بهترین انتخاب برای شما باشد زیرا شما نمی توانید آنها را متقاعد کنید و یا رفتار آنها را اصلاح کنید.

۷ افراد دروغگو

درست است که دروغ گفتن متداول است و بعضی از دروغ ها بی ضرر هستند، اما افرادی که مرتب دروغ می گویند می توانند شما را نابود کنند. شما برای پیشرفت کردن باید در اطراف خود افراد قابل اعتماد داشته باشید، کسانی که شما را حمایت کنند و به شما اندیشه های صادقانه و منصفانه ارائه دهند.

۸ افراد شایعه پرداز

اینها افراد امینی نیستند و حقایق را وارونه جلوه می دهند و اطلاعات را تحریف می کنند. آنها می خواهند که دیگران آنها را بپذیرند و تصدیقشان کنند بنابراین سعی می کنند با شایعه پراکنی توجه دیگران را جلب کنند. زمانیکه می خواهید مشکلات ایجاد شده توسط این افراد را حل کنید بهترین راه این است که آنها را از زندگی خود بیرون بیاندازید، زیرا آنها مانند تومورهای سرطانی هستند.

۹ افراد مزاحم

این افراد تنها به این دلیل در زندگی شما هستند که از شما تغذیه کنند. در برخی مواقع، مورد استفاده قرار گرفتن مفید است اما نه زمانیکه به وسیله ی یک انگل باشد. نیت این افراد تنها نفع بردن خودشان است. این افراد را به هرقیمتی باید نادیده گرفت.

۱۰ افرادی که خود را قربانی جلوه می دهند

این افراد هرگز مسئولیت پذیر نیستند. آنها همیشه انگشت اتهام به سوی دیگران دراز می کنند و هیچ گاه اشتباه خود را نمی پذیرند. عکس العمل آنها می تواند برای موفقیت شما زیان آور باشد. بهترین کار خلاص شدن از دست آنها و بیرون کردن آنها از زندگیتان است.

۱۰کاری که برای رسیدن به موفقیت نباید انجام دهید

شاید هوشمندانه ترین کاری که هر فرد می تواند در زندگی اش انجام دهد این است که موجبات موفقیت دیگران را فراهم نماید چراکه از این طریق راه را برای پیروزی خودش هم هموار خواهد کرد.

شاید هوشمندانه ترین کاری که هر فرد می تواند در زندگی اش انجام دهد این است که موجبات موفقیت دیگران را فراهم نماید چراکه از این طریق راه را برای پیروزی خودش هم هموار خواهد کرد.

برای این منظور لازم است قدم هایی را بردارید و کارهایی را انجام دهید که شاید تا به حال به انجامشان فکر نکرده اید. اما در این میان ضرورت دارد که از انجام برخی کارها نیز اکیدا خودداری نمایید.

۱ بدون فکر وقت دیگران را هدر دادن

هر زمان که دیر به قرار یا جلسه ای برسید، این پیام را به دیگران می رسانید که زمان شما بیش از دیگران اهمیت دارد.

هر زمان که در فروشگاه یا سوپرمارکتی فروشنده را منتطر نگه می دارید تا کارت عابر بانک خود را پیدا کرده و پرداخت لیست عظیم خریدهایتان را انجام دهید به دیگران می فهمانید که تنها شما اهمیت دارید و بس.

هر زمان که در صفی طولانی منتظر می مانید تا بطری [بیش از اندازه بزرگ] خود را فارغ از گرمای هوا و خیل عظیم جمعیتی که پشت سرتان ایستاده، با آسودگی خیال از آب پر کنید این را به دیگران می رسانید که در دنیای کوچک خود به سر می برید و این تنها دنیایی است که اهمیت دارد.

همه این موارد، موضوعات در ظاهر کوچکی [و البته آزار دهنده در نظر دیگران] برای شما هستند اما آیا این کوچکی دلیل بر کم اهمیت بودنشان است؟ اشتباه فکر می کنید. افرادی که به امور کوچک آزاردهنده برای دیگران فکر نمی کنند، نسبت به مسائل بزرگ هم بی توجه هستند.

نحوه برخوردتان با افراد در مورد موضوعات کم اهمیت (خصوصا زمانی که نقش یک مدیر را بر عهده دارید) همه چیز را در مورد شما نشان می دهد. بهتر است همواره طوری با اطرافیان خود برخورد کنید که گویی نیازهای آنها نسبت به شما از اهمیت بیشتری برخوردار است و مطمئن باشید که با این شیوه دیگران قطعا شما را دوست خواهند داشت.

۲ نادیده گرفتن زیر دستان

نادیده گرفتن زیر دستان مساله ایست که غالبا توسط همه افراد انجام می شود. زمانی که قدم به داخل شرکتی می گذاریم، صرفا با افرادی حرف می زنیم که با آنها کار داریم و این مساله در همه حوزه ها مشهود است.

در اینجا قصد داریم یک قاعده ساده را به شما نشان دهیم: برای هر کسی که می بینید سر تکان دهید یا لبخند بزنید یا حتی به او سلام کنید؛ در واقع اگر بخواهیم ساده تر بگوییم طوری رفتار کنید که به وجود آن فرد پی برده اید.

۳ زیاده خواهی (به خصوص زمانی که بیش از اندازه زود است)

تصور کنید فردی که اصلا نمی شناسیدش از شما درخواست یک لطف [بزرگ] و البته وقت گیر را کند. به احتمال زیاد درخواستش را رد خواید کرد. حال تصور کنید که مجددا درخواستش را تکرار کند و شما نیز مجددا آن را رد می کنید و متاسفانه باز هم خواسته اش را بر زبان می آورد منتها این بار به شکلی ملتمسانه تر.

شاید آن فرد واقعا به کمک شما نیاز داشته باشد اما نیازهای یک فرد مشکل خود او هستند و این دنیا به هیچکس بدهکار نیست. در واقع هیچ فردی مستحق مراقبت یا کسب موفقیت نیست و تنها، شایستگی چیزی را دارد که به دست می آورد.

۴ نادیده گرفتن نیازمندان واقعی

در عین حال که نباید بی دلیل وقت ارزشمند خود را صرف دیگران کنیم باید این نکته را در نظر داشته باشیم که برخی از انسان ها در جایگاهی نیستند که بتوانند به خودشان کمک کنند. آنها به یک دست یاری گر نیاز دارند: چند هزار تومان پول، یک وعده غذا یا حتی یک لباس گرم.

در هر صورت مطمئن باشید که با انجام این کارها نتیجه مثبت شان را در زندگی خود خواهید دید و این نتیجه حتی به شکل احساسی خوشایند نسبت به خویشتن در شما نمود می کند.

۵ مطرح کردن سوال برای ابراز عقایدتصور کنید وقت خوردن ناهار است و از فردی که کنارتان نشسته این سوال را می پرسید که آیا به اثربخشی بازاریابی از طریق شبکه های اجتماعی ایمان دارد؟

آن شخص پاسخ می دهد: تصورم این است که در شرایط درست اینطور است و آنطور و الی آخر. شما نیز دلایل و آمار و ارقام خود را برای متقاعد نمودن این فرد ارائه می کنید تا نشان دهید که اشتباه می کند و همیطنور به استدلال چینی تان ادامه می دهید و راهی برای فرارش باقی نمی گذارید.

سعی نکنید ایده های خود را با استدلال های نادرست در مغز دیگران فرو کنید و اگر واقعا می خواهید پاسخ یک سوال را بدانید صرفا سوالتان را مطرح کنید و هر زمان که نوبت به صحبت کردن شما رسید با پرسش دیگری سعی کنید که درک بهتری نسبت به دیدگاه آن فرد پیدا کنید.

آدم ها آنهایی را که به حرف هایشان توجه نشان می دهند را دوست دارند نه اشخاصی که شیفته خودشان هستند.

۶ مهم جلوه دادن خود

گاهی اوقات افراد برای جلب توجه و به دست آوردن احترام سایرین از عباراتی نظیر «می دانی من کی هستم؟» استفاده می کنند، غافل از اینکه این قبیل جملات صرفا آنها را اشخاصی مغرور و کم اهمیت جلوه می دهد.

به دیگران بگویید که واقعا برای خودتان کسی هستید اما به یاد داشته باشید که آدمها بیشتر افرادی را دوست دارند که متواضعانه رفتار می کنند و هیچگونه حس برتری نسبت به آنها ندارند.

۷ تشخیص ندادن موقعیت های جدی

شخصیت های غیرمعمولی اغلب آدم های جالبی هستند اما تا زمانی که شرایط جدی نشده باشد. متاسفانه برخی از افراد نمی توانند از «ابراز کردن فردیت خود» در هر شرایطی جلوگیری نمایند و همواره باید خود را مطرح کنند.

اینکه شخصیت جالب و سرگرم کننده ای دارید بر اطرافیان تان واضح و مبرهن است اما زمان هایی هم وجود دارد که باید جدی باشید و شوخ طبعی خود را کنار بگذارید.

۸ دست انداختن دیگران به تقلید از خودشان

برخی افراد خود را محق می دانند تا هرطور که دوست دارند در مورد خودشان حرف بزنند و خصوصیات شخصی شان را دست مایه خنده دیگران کنند اما این اجازه را به دیگران نمی دهند که در مورد همان موضوعات حرفی به میان بیاورند.

مدل مو، وزن، اوضاع نامطلوب کاری و همسر و فرزندان از جمله چیزهایی هستند که بسیاری از افراد در مورد آنها شوخی می کنند اما دیگران را مجاز به صحبت کردن در مورد آنها نمی دادند.

هیچوقت تصور نکنید افرادی که در مورد خودشان شوخی می کنند با این کار مجوز لازم را به شما می دهند تا همان شوخی را با آنها کنید.

۹ تواضع بیش از اندازه برای جلب توجه

این خصیصه در واقع نوعی خودستایی است که در آن فرد با کم اهمیت جلوه دادن یک ویژگی برجسته خود (مثلا گفتن این جمله: فلان کشور که سفر خارجی محسوب نمی شود) سعی دارد جلب توجه نموده و خود را مطرح نماید.

در نظر داشته باشید که کارمندانتان علاقه ای به اطلاع از نگرانی و استرس شما قبل از حضور در یک کنفرانس مهم را ندارند و تمایلی به شنیدن گله های شما در مورد هزینه های تعمیر و نگهداری دو خانه بزرگ ندارند.

۱۰ تحمیل کردن عقاید

قطعا هر فردی اطلاعات جالب و مهمی در مورد موضوعات محتلف دارد اما بهتر است آنها را در موقعیت های درست با دیگران در میان بگذارد. تا زمانی که کسی از شما سوالی درباره موضوعی نپرسیده بهتر است حرفی از آن به میان نیاورید.

اطلاعات شما [مثلا یک رژیم غذایی تجویز شده از سوی پزشک] صرفا در مورد شخص شما کاربرد دارد نه افراد دیگر پس بهتر است که خط به خط جزئیات آن را برای خودتان نگه دارید.۱۰کاری که برای رسیدن به موفقیت نباید انجام دهید

چطور در ۵ قدم خودتان را به طور کامل بشناسید !!

«زمانی رسید که خطر غنچه ماندن دردناک تر از خطر شکوفا شدن بود.» آنیس نین (Anais Nin)

وقتی برای اولین بار این جمله را خواندم، احساس کردم چیزی در قلبم فشرده می شود.

در شرکتی کار می کردم، با ارزش ها و اعتقادات اصلی زندگی ام در تعارض بودم و هنوز واقعیت زندگی ام را انکار می کردم. از یک عبارت ساده استفاده کردم تا من را از کما درآورد و کمکم کند بفهمم چطور این رنج و عذاب را در زندگی ام به وجود آورده ام: با انکار چیزی که بودم.

و به چه دلیل؟ چون می توانستم بروم و تظاهر کنم کسی هستم تا دیگرانی را که کوچکترین اهمیتی برایم نداشتند، به دلایلی که اصلاً مهم نیست، تحت تاثیر قرار دهد؟ هر چقدر هم که احمق، غیرعادی و متفاوت از دیگران باشید، اصلاً ارزشش را ندارد که یک زندگی دروغی داشته باشید و با کسی که واقعاً هستید صادق نباشید.

شما همانی هستید که هستید. هرچقدر زودتر در زندگی تان این را قبول کنید و با آن کنار بیایید، روزهایتان را بسیار آسان تر و زیباتر زندگی خواهید کرد.

پس بیایید به جای اینکه آن را مخفی کنیم، به استقبالش برویم.

برای من، وقتی این دروغ به طور واضحی آشکار شد، کسی که بودم را قبول کردم، کار مسخره ام را کنار گذاشتم، کار آنلاینم را شروع کردم، سبک زندگی رویایی ام را ساختم و هیچوقت دیگر به عقب نگاه نکردم.

رازی که اصلاً نمی دانستم: شما دلتان برای زندگی دروغی تان تنگ نخواهد شد چون صادقانه زندگی کردن با خودتان بهشت واقعی است.

این شروع یک سفر خودشناسی بود که می خواهم آن را با شما در میان بگذارم: اینکه چطور خودتان را بشناسید و چطور شجاعت زندگی کردن با آنچه که هستید و باید باشید را پیدا کنید، با ارزش ها و اعتقاداتتان صادق باشید و به آرامش برسید.

چقدر خودتان را می شناسید؟ آماده اید که این را بفهمید؟

می توانید در عین متفاوت بودن با بقیه آدم های دنیا، باز هم شگفت انگیز باشید. درواقع شما به این دلیل شگفت انگیزید نه با وجود این.

متفاوت بودن خوب است. پس اگر متفاوت هستید، خوبید.

تفکر اصلی این است که بفهمید چه چیز باعث متفاوت شدن شما می شود، با این روش شناختتان نسبت به خودتان بیشتر خواهد شد.

هیچ اشکالی ندارد که بفهمید قلبتان چه می خواهد. هیچ اشکالی ندارد که برای ارتباط برقرار کردن با روحتان، بقیه دنیا را با خودتان هماهنگ کنید. شاید غیرعادی باشد اما اشکالی ندارد. پس انجامش دهید. مطمئن باشید از شناختن کسی که درونتان است، پشیمان نخواهید شد.

زیباترین چیزی که در زندگی تان خواهید دید زمانی است که به کسی تبدیل شوید که از همان ابتدای تولد واقعاً باید می بودید.

به اینکه چه رنگی یا رشته تحصیلی را دوست دارید ارتباطی ندارد. درمورد چیزهای بزرگتر صحبت می کنیم.

شناختن خودتان چیزی فراتر از این است که چه رنگی را دوست دارید، چه نوع موسیقی را می پسندید و یا چه رشته تحصیلی را ترجیح می دهید. دیگر دبیرستانی نیستیم، که «خودتان» بودن به معنی تقلید کردن از بقیه، احمقانه عمل کردن در زد و خوردها و احساس ناامنی در تمام طول روز باشد.

شناختن خودتان روند درک کردن خودتان در سطحی عمیق تر است. راهی غیرقابل پیش بینی است که برای پیمودن آن باید مشتاق باشید. این شما را با تردیدها و ناامنی های درونی تان روبه رو می کند. باعث می شود نگاهی جدی به سبک زندگیتان داشته و آن را زیر سوال ببرید.

شاید برای مدتی کوتاه همه چیز به نظرتان سخت برسد اما به مرور بهتر می شود و درست مثل چیزهای دیگر کمی تلاش در ابتدای کار به نفع آینده راهتان خواهد بود.

شناختن خودتان یعنی شناختن قدرت ها و ضعف هایتان، علایق و ترس ها، خواسته ها و آرزوهایتان. یعنی از خصوصیات ذاتی، تحمل ها و محدودیت هایتان آگاه شوید.

شناختن خودتان یعنی هدف زندگی تان را بشناسید یا حداقل به شناختن آن نزدیک شوید.

از ابتدای تولد خودتان را نمی شناسید. این شناخت را باید به مرور به دست آورید.

نمی توانید با بزرگ شدن یا بالا رفتن سنتان این شناخت را پیدا کنید. شناختن خودتان تلاشی آگاهانه است. شما این کار را با قصد و هدف انجام می دهید.

نشناختن خودتان دیر یا زود مشخص می شود. وقتی خودتان را نمی شناسید، یک ناامیدی آرام در قلب شما زندگی می کند. ممکن است انتخاب کنید که با آن زندگی کنید و نادیده اش بگیرید یا اینکه تصمیم بگیرید شروع به شناختن خودتان کنید.

۱. شخصیت خودتان را بشناسید.

شناخت شخصیت خودتان اولین قدم است. شما مجموعه ای از نظرات دیگران نسبت به خودتان را دارید که یکی از جنبه های آن است.

همچنین خودتان مجموعه اطلاعات شخصی هم درمورد اینکه چه نوع شخصیتی دارید و یا در اوقات تنهایی یا در جمع چطور آدمی هستید دارید.

موضوع این است که شخصیتتان را چه از درون و چه از بیرون بشناسید، تا بفهمید چه شکلی هستید و چه شکلی نیستید. باید بفهمید چه چیز باعث می شود در یک موقعیت خاص زندگی به طریقی خاص واکنش دهید. از خودتان سوال کنید، «چرا اینکار را کردم؟» و به آن پاسخ دهید.

چه خصوصیات اخلاقی دارید؟ بین دوستانتان چطور هستید؟ درمورد غریبه ها چطور؟ دنیای بیرون چه شخصیتی از شما می بیند؟

در روزها خوب و روزهای بد چه واکنشی دارید؟ به دنیای اطرافتان چطور واکنش می دهید؟

۲. ارزش های اصلی تان را بشناسید.

ارزش های اصلی شما آن قوانین و اصول اخلاقی هستند که نزدیک قلبتان نگه می دارید. من معمولاً از ارباب رجوع هایم می خواهم که هشت ارزش اصلی شان در زندگی را بگویند. شاید ارزش های شما از هشت مورد بیشتر باشد اما هشت ارزش مهم ترتان نقش بسیار مهمی در تصمیم گیری ها، تاثیرگذاری ها، حل مشکل ها، ارتباطات و زندگی کردنتان ایفا می کنند.

در محل کار، در خانه، در همه جنبه های زندگی، کدام ارزش ها را هیچوقت نمی توانید نادیده بگیرید؟ اینها ارزش های اصلی شما هستند.

صداقت، راستی، امنیت یا انعطاف پذیری؟ متعهد بودن به دیگران، عقلانیت یا یادگیری، آسایش مالی یا خوشگذرانی؟ آیا وفاداری از همه چیز برایتان مهمتر است یا مسئولیت پذیری؟ خلاقیت برایتان مهم تر است یا پیشرفت؟

۳. بدنتان را بشناسید.

جوانی توام با حماقت است. وقتی بیست سالم بود تصور می کردم شناخت خوبی از بدنم دارم. اما من بچه ای بیشتر نبودم. هرچه بیشتر درمورد بدنم می دانم برایم مرموزتر می شود و هرچه بیشتر به آن فشار می آورم، بیشتر متعجبم می کند. برای شما هم می تواند همینطور باشد.

شما چقدر بدنتان را می شناسید، نفس کشیدن، توانایی ها، محدودیت تعادل و انعطاف پذیری تان را تا چه اندازه می شناسید؟

آیا تابحال بدون اینکه امتحان کرده باشید، گفته اید «بدن من اینکار را نمی تواند انجام دهد» یا «نوع بدن من به این کار نمی خورد»؟ قبل از اینکه درها را به سمت چیزهای امکان پذیر ببندید، یکبار دیگر نگاه کنید. وقت بگذارید تا با بهترین معبد جهان، بدنتان، صمیمی تر شوید.

۴. آرزوهایتان را بشناسید.

آرزوها و امیدهای شما راه شما را به سوی آینده می سازند. کمکتان می کنند زندگی را بسازید که به داشتن آن افتخار کنید.

آرزوهایتان خیلی مهم اند. آرزوهایتان ارزش دنبال کردن دارند. به هیچ چیز دیگر باور نداشته باشید.

سعی کنید آرزوهایتان را هم خوب بشناسید. سعی کنید جزییات و خصوصیات آنها را تحلیل کنید.

اگر می خواهید موسیقی دان شوید، از خودتان سوال کنید: چه سازی دوست دارید بزنید؟ به چه سطح حرفه ای می خواهید برسید؟ می خواهید این بخش از زندگی تان تا چه اندازه بزرگ شود؟ و آنقدر پیش بروید تا همه چیز را درمورد آرزوهایتان بفهمید.

آرزوها و رویاهایتان را بخشی از وظایف روزانه تان ببینید. آنها را جدی بگیرید. روی آنها کار کنید. به جای مخفی کردنشان یا خجالت کشیدن بخاطرشان، آنها را با افتخار مطرح کنید.

۵. علایق و عدم علایقتان را بشناسید.

چه چیزهایی را دوست دارید و به همان مهمی چه چیزهایی را دوست ندارید؟ ساده است، سوالی معصومانه است اما دانستن این درمورد خودتان اعتمادبه نفس زیادی در شما ایجاد می کند. خیلی ها در زندگی شان چیزهایی که همه دوست دارند را دوست داشته و از چیزهایی که بقیه دوست ندارند، خوششان نمی آید. شما این کار را نکنید.

برای اینکه علایق و عدم علایق خودتان را مشخص کنید، وقت بگذارید و این کار را برحسب نظر دیگران انجام ندهید. خودتان تصمیم بگیرید.

تعریف کردن علایق و عدم علایقتان شجاعت می خواهد. شاید تصور کنید دوست نداشتن شرکت کردن در جشن سیسمونی بچه دوستتان یا ۳ ساعت وقت گذراندن با یکی از افراد فامیل غیرمودبانه به نظر برسد اما به جایگزین های آن فکر کنید. اگر به انجام کارهایی که خسته و کسل تان می کند ادامه دهید و چیزهایی که به شما لذت می دهند را نادیده بگیرید، بخشی از آنکه هستید را فراموش خواهید کرد. مطمئناً چنین راهی شما را به سمت خوشبختی نخواهد برد.

با علایق و عدم علایقتان روراست باشید. کسی جز شما نمی تواند آنها را دوست داشته باشد یا نداشته باشد!

شناختن خودتان کمکتان می کند وارد مسیر خوشبختی شوید که هیچوقت حتی تصورش را هم نداشتید.

بگویید نَه !!

نَه، کلمه‌ای با 2 حرف و 1 نقطه است که سرنوشت تمام انسان‌ها با همین کلمه‌ی کوچک ولی در عین حال بسیار بزرگ از نظر معنا رقم می‌خورد. تمام موفقیت‌ها و شکست‌ها ناشی از تعداد "نه"‌هایی است که به خود و دیگران می‌گویید. برای این‌که بهتر متوجه این قضیه شوید به مثالی که در ادامه آورده‌ام دقت کنید.

دانش‌آموزی به سؤال‌ها و پیشنهادهای زیر پاسخ "نه" می‌گوید. از شما می‌خواهم که سرنوشت او را پیش‌بینی کنید:

"درس بخوان: نه. درس‌هایت را خوانده‌ای؟ نه. تمرین‌ها را حل کرده‌ای؟ نه. برای امتحانات و آزمون آماده‌ای؟ نه. این کارها را انجام بده تا موفق شوی: نه. این راه را برو تا به مقصد برسی: نه. برنامه‌ریزی کرده‌ای؟ نه." پیداست که چه سرنوشت نامناسب و نامطلوبی در انتظار این دانش‌آموز است!

حالا سرنوشت این دانش‌آموز را پیش‌بینی کنید:

"امروز بیا دور هم خوش بگذرانیم: نه. فلان بازی رایانه‌ای را انجام داده‌ای؟ نه. امشب به مهمانی می‌آیی؟ نه.  فیلم فلان شبکه را دیده‌ای؟ نه. مسابقه‌ی فوتبال را دیدی؟ نه."

مشخص است که این دانش‌آموز بیش‌تر وقت خود را صرف درس خواندن کرده و قطعاً موفق می‌شود.

هر دو دانش‌آموز "نه" گفته‌اند. دانش‌آموز اولی به موفقیت نه گفته و دانش‌آموز دومی به وسوسه‌ها و ناکامی‌ها و بیهودگی‌ها!

وقتی انگیزه ات را برای انجام کارهایت از دست دادی ...

وقتی انگیزه ات را برای انجام کارهایت از دست دادی :

1) می توانی به آهنگ مورد علاقه ات گوش کنی

2) فهرست اهدافت را مرور کن

3)غذایی را که دوست داری بخور

4) لباسی را که دوست داری بپوش

5) تصور کن بعد از به اتمام رساندن اهدافت چه حالی داری ؟

6) کتاب مورد علاقه ات را بخوان

برای موفقیت ...

برای موفقیت فقط دو چیز لازم است :

1) تعیین کردن اهداف  .

2) تلاش برای دست یابی به آن . 

وقتی ببینی چه چیزی را می خواهی انگیزه پیدا می کنی و برای آن تلاش می کنی و هر قدر هدفت را بیش تر دوست داشته باشی انگیزه ات بیش تر می شود و در نتیجه تلاشت دو برابر خواهد شد .

چگونه شلختگی را در خانه مان از بین ببریم؟/شلختگی چیست؟

فرقی نمی کند کجای ایران باشی، دختر که باشی خیلی زود با رسم و رسوم خانه داری آشنا می شوی. رسم و رسومی که مجموعه ای از قوانین نانوشته است. قوانینی که همه باید آن را بدانند.برای همین هم چه دوست داشته باشی و چه نداشته باشی، مادرت از همان سال های اول زندگی کتاب قانون خانه و خانه داری را ورق می زند و هر روز بخشی از آن را به تو دیکته می کند. تو هم باید آن را یاد بگیری؛ تنبلی هم معنایی ندارد. بالا بروی، پایین بیایی باید این قوانین را فوت آب شوی.البته یک پرانتز هم باید باز کنم و آن این که این قانون در هر منطقه بسته به سنت ها و فرهنگ خاص آنجا، قدری تفاوت دارد. خب تو هم که قرار نیست خیلی از منطقه ات دور شوی؛ تازه اگر هم بشوی کلیات یکسان است، پس نگران نباش.یکی از فصل های جذاب (البته برای مادران) این کتاب نانوشته، «شلختگی» نام دارد. آه از نهادتان برنیاید. به قول مادرها، صبر کنید خودتان پدر و مادر شوید، آن وقت متوجه می شوید که بچه شلخته داشتن یعنی چه. اصلا یادتان باشد، این که مادرها مرتب می گویند «بچه چقدر شلخته ای»، «اینم شد اتاق؟ این شد کمد؟والله تو دیگه نوبر شلختگی هستی» و ده ها و صدها نوع دیگر از این کنایه ها، فقط و فقط به خاطر بچه هاست و بس. بچه هایی که یک روز باید در خانه خودشان به رتق و فتق امور بپردازند و آن موقع قدر تعلیم های روزگار جوانی را درک می کنند، چرا که زن و مرد شلخته همیشه هَشتَش گرو نُهَش است. کارهایش در هم می پیچد و کلافه از دست زندگی، آرامشش فدای شلختگی می شود.همه اینها را گفتیم و نوشتیم که متقاعد شوید مطالب این دو صفحه را خوب بخوانید و اگر پسندیدید به کار ببرید. شاید فقط مروری بر دانسته ها باشد و شاید حرف جدیدی برای شما داشته باشد.شلخته کیست و شلختگی چه تعریفی دارد؟ خیلی به محض دیدن چند برگ کاغذ که روی میز کار افتاده، تصور می کنند صاحب میز آدمی شلخته و بی نظم است در مقابل، گروهی هم هستند که لباس های به هم ریخته داخل کمد و تلنبار شده روی مبل و صندلی، ظرف های نشسته داخل ظرفشویی و انبوهی از مجله ها و روزنامه ها را که گوشه اتاق روی هم جمع شده، نادیده می گیرند و فکر می کنند اینها نشانه شلختگی نیست. پس بالاخره چه کسی شلخته است و کدام یک از افراد مرتب و تمیز هستند؟معمولا شلخته ها مشکلی با این اخلاق ندارند و فکر می کنند زندگی شان کاملا طبیعی است ولی اطرافیان شان از این وضع خسته می شوند و دائم آنها را سرزنش می کنند. برای همین گاهی حتی ممکن است این افراد تصور کنند دیگران با آنها مشکل دارند و شلختگی بهانه ای برای گرفتن ایرادهای جورواجور است.این موضوع بخصوص در زندگی مشترک و میان زن و شوهرها بسیار به چشم می خورد. همان ها که یکی تمیز است و شریک زندگی اش بی نظم. همسری که از صبح تا شب باید اسباب و لوازم دیگری را جمع و جور و خانه را مرتب کند و از بی فکری ها و بی نظمی های همسرش هم خسته و دلخور می شود.می گویند آنها که شلخته و بی نظم هستند این روش را در خانواده شان دیده و آموخته اند. گروهی هم باور دارند آقایان شلخته تر از خانم ها هستند. از نظر اینها، خانم ها باید با همسران شان بسازند و بی نظمی آنها را نادیده بگیرند. در صورتی که بعضی آقایان هم از داشتن زن شلخته شکایت می کنند و همین موضوع نشان می دهد، شلختگی فقط مختص آقایان نیست.بنابراین آنچه مهم است این که همه باید محیطی مرتب و تمیز برای زندگی داشته باشیم. باید سعی کنیم بی نظمی ها و شلختگی ها را در خانه به حداقل برسانیم و با چنین رفتاری دیگر اعضای خانواده را آزار ندهیم.در ضمن، مطمئن باشید اگر سال ها به شلختگی عادت کرده اید باز هم می توانید این روش را تغییر دهید و زندگی آرام و مرتبی را تجربه کنید؛ بی شک این کار ارزش امتحان کردن را دارد و نتیجه اش به نفع تان خواهد بود.این عبارت را بارها و بارها در خانه می شنویم، «انگار بمب خورده تو اتاقش». جمله ای که شده ورد زبان بابا و مامان، از بس که این برادر کوچک من اتاقش بهم ریخته و نامرتب بود. جمله ای که دیگر اثرش را هم از دست داده و به قول مامان هر چه بیشتر می گفتند، کمتر اثر می کرد.راستش را بخواهید من هم نمی توانم اتاق او را برایتان تعریف و تفسیر کنم. اتاقی که گاهی باز کردن درش هم مشکل می شد، از بس که خرت و پرت کف آن پخش و پلا بود. اتاقی که درهای کمدش به زور بسته می شد و روی میزش پر بود از لوازمی که اگر می خواستی تک تک شان را بشماری یک ساعتی وقتت را می گرفت. اتاقی که گاهی یک جفت جوراب در آن پیدا نمی شد، اما همان موقع ده لنگه جوراب جورواجور جلوی چشمت رژه می رفت.در همان دورانی که برادر کوچک بنده حرف هیچ کسی را گوش نمی داد و هر روز یک بمب جدید توی اتاقش منفجر می شد، یکی از دوستانش سری به او زد. از شانس برادر کوچک یا بهتر است بگویم از شانس ما، آن دوست کارشناسی ارشد روان شناسی اش را تازه به پایان رسانده بود.دو دوست یک ساعتی با هم حرف و گپ زدند و بعد از رفتن آقای روان شناس، من و مادر با دهان های باز و چشمان گرد دیدیم که برادر کوچک مشغول جمع و جور کردن اتاقش است. صد البته یک روز و دو روز که چندان افاقه نمی کرد، اما همین شروع برای ما که چند سالی تلاش بی فایده کرده بودیم، هم عجیب و هم خوشایند بود. البته از چهره ما دیدنی تر، قیافه بابا بود وقتی شب به خانه آمد و ماجرا را از زبان مامان شنید.آن روز گذشت و هر روز اوضاع بهتر می شد تا این که یک روز خیلی آرام، علت این تغییر را از برادر کوچک جویا شدم. اول خیلی راه نمی داد و ادامه حرف را نمی گرفت، اما به سبک و سیاق همه خواهر و برادرهای دیگر، کم کم یخش آب شد و زبانش بازوقتی از اتاق بیرون آمدم و مامان چهره گشاده مرا دید، او هم طاقت نیاورد و گفت: «زود باش بگو ببینم موضوع چیه؟» و مثل خیلی از مادرهای دیگر که تو فکرشان کلی آرزو برای بچه ها دارند ادامه داد: «نکنه خبریه؟»اما خنده مرا که دید خیالش قدری راحت و دلشوره اش کم شد که ماجرا چیز دیگری است. نشستم کنارش و گفتم «این دوست برادر کوچک بنده، برای پایان نامه ا ش یک طرح پژوهشی داشته که نتایجش از این قرار بوده که آدم های شلخته در امور مختلف زندگی مثل شغل، تحصیل، زندگی.مشترک و بچه داری (البته این دو مورد را به خاطر دل مادر با آب و تاب بیشتر گفتم) چندان موفق نیستند و برعکس آنها، افرادی که در دوره نوجوانی و جوانی به نظم و ترتیب اهمیت می دهندو جمع خانوادگی شان روی این موضوع حساس است در زندگی آینده، رشد و شکوفایی بیشتری دارند، آرام تر هستند و تنش و هیجانات کمتری را تجربه می کنند و این شده که برادر عزیزم عزمش را جزم کرده که از آن پیله شلوغ و پلوغش بیرون بیاید.»حرف های آن روز من و مامان تمام شد، اما تا امروز هم متوجه نشدم چه شد که برادر کوچکم با این سرعت مسیرش را تغییر داد، هر چه بود هم به خودش کمک کرد و هم فضای خانه را آرام تر ساخت.از آن به بعد من هم یقین کردم که زندگی دور از شلختگی ها (چه در خانه و چه در اجتماع) زندگی ای آرام تر و دلنشین تر است.از آن طرف بام نیفتیدبی نظمی و شلختگی خوب نیست. همه هم این را می دانند، اما تمیزی بیش از حد هم خوب نیست. اگر خیلی مرتب و منظم وسایل تان را در جای مخصوص بگذارید و هر چیزی را به درستی در جایش قرار دهید، هیچ ایرادی ندارد ولی اگر این کار به وسواس تبدیل شود و همه فکر و ذهن تان را مشغول کند، دیگر نمی شود از این رفتار دفاع کرد.البته بسیاری از کسانی که دچار چنین وسواسی هستند فکر می کنند کارشان طبیعی است و بقیه مردم بی فکرند و نمی دانند چطور باید خانه و زندگی شان را تمیز و مرتب نگه دارند. این گروه، معمولا فرصت کافی برای رسیدگی به سایر کارها را هم ندارد، چون از صبح تا شب مشغول جمع و جور کردن خانه شان هستند.هفت روز هفته، خانه را جارو می کنند، روزی چند مرتبه ظرف ها را می شویند، هر وسیله ای که روی زمین جا مانده باشد، سریع برمی دارند، می شویند و در جای خودش می گذارند و البته خیلی هم حواس شان هست که لوازم کج و نامرتب در جایش قرار نگیرد. با این همه کار، معلوم است که دیگر وقتی برای سرو سامان دادن به بقیه کارهای مهم خانه باقی نمی ماند!اینجا هم مثل بقیه مواردی که در زندگی با آن روبه رو هستیم، تعادل حرف اول و آخر را می زند. به این معنی که نه شلختگی و بی انضباطی خوب است و نه تمیزی و نظم بیش از حد. مسلما رفتاری متعادل که نه به سمت در هم ریختگی و بی نظمی پیش برود و نه موجب وسواس شود، بهترین راهکار خواهد بود. پس تا حد امکان تمیز و مرتب باشید، اما نگذارید این رفتار مثبت به شکل وسواس دربیاید.خانه ، نشان دهنده روحیه ساکنانش استمی گویند چهاردیواری اختیاری است. پس هرکس در این چهاردیواری، طوری رفتار می کند که دوست دارد و خودش می پسندد. البته قوانین خانواده هم سر جای خودش است، ولی در کل، محیط خانه فضایی است که افراد آزادتر و راحت تر از سایر مکان ها می توانند روحیات و علایق خود را نشان دهند. بی شک، نظم و ترتیب اعضای خانواده هم یکی از بهترین ویژگی هاست که به کمک آن می توانیم به روحیات اعضای خانواده پی ببریم.بعضی از خانه ها، تمیز و مرتب است، هر چیزی سر جای خودش قرار دارد و خانه از تمیزی برق می زند. در مقابل، خانه هایی هم هست که آشفتگی و به هم ریخته بودن لوازمش از همان لحظه اول ورود، چشم را می زند.گاهی این نامرتبی و بی نظمی، موقت است؛ مثل روزهایی که مهمان داریم و فرصت نمی شود همه وسایل را جمع و جور کنیم یا زمانی که بیمار می شویم و توانایی رسیدگی به کارهای خانه را نداریم. با این حال، برای بعضی از خانواده ها این بی نظمی به شکل عادت درمی آید و آنها همیشه شاهد چنین وضع هستند.آن طور که متخصصان می گویند بی انگیزگی، افسردگی، خستگی، نبود علاقه نسبت به زندگی خانوادگی و بی توجهی سایر اعضای خانواده نسبت به خانم خانه که مسئول انجام چنین کارهایی است همگی می تواند در ایجاد خانه ای به هم ریخته و نامرتب کمک کند.از طرف دیگر، داشتن چنین خانه ای و زندگی کردن در این آشفتگی هم می تواند به ضرر ساکنان خانه باشد. همه انسان ها طالب نظم هستند و به همین دلیل زمانی که در محیطی آشفته و نامرتب قرار می گیرند، احساس آشفتگی به آنها نیز منتقل خواهد شد و آرامش نخواهند داشت.پس بهتر است زودتر دست به کار شوید؛ شاید این بی اهمیتی و بی توجهی نسبت به تمیز نگهداشتن خانه، موضوعی جدی باشد که نیاز به درمان دارد. اگر چنین است، از متخصصان کمک بخواهید تا هرچه زودتر این مشکل برطرف شود.قوانینی برای داشتن یک خانه مرتبیک لنگه جوراب گوشه اتاق افتاده و یکی دیگه روی تختخواب، شلوارها و لباس های شسته و نشسته هم درهم و به هم ریخته روی مبل جمع شده. هر روز صبح، وقتی می خواهد از خانه بیرون بیاید و به محل کارش برود، چند دقیقه ای باید دنبال لباس های تمیزش بگردد؛ تازه اگر از زیر یک کوه لباس و خرت و پرت دیگر که روی هم تلنبار شده، هنوز بتوان لباس تمیزی پیدا کرد!دور تا دور خانه را که بگردی، ده ها شی ء مختلف پیدا می کنی که بدون هیچ نظم و ترتیبی همه جا پخش هستند. آشپزخانه هم که داستان خودش را دارد؛ به هم ریختگی و آشفتگی اسباب و لوازم آشپزخانه از یک طرف و بوی میوه های گندیده و غذاهای کپک زده ای که مدت هاست در یخچال و گوشه و کنار آشپزخانه مانده، از طرف دیگر حس و حال بدی به افراد می بخشد.اینقدر خانه شلوغ و درهم ریخته است که در نگاه اول، به نظر می رسد هیچ کاری از دست کسی ساخته نیست؛ مگر این که خانه را با همه اسباب و لوازمش بکوبند و از اول بسازند! در صورتی که شلوغ ترین خانه ها را هم می توان جمع و جور و مرتب کرد.فقط باید با صبر و حوصله، قدم به قدم پیش بروید و همه گوشه و کنار خانه را مرتب کنید. با این حال اگر می خواهید هیچ وقت خانه تان دچار چنین وضع نشود و اگر دوست دارید همیشه در خانه ای تمیز و مرتب زندگی کنید، خوب است از همان روزهای اول به فکر پیشگیری از به هم ریختگی و بی نظمی باشید. بی شک این کار راحت تر از جمع و جور کردن است.مسلما در هر خانه ای، هر چقدر هم که کوچک و کم جا باشد، هر یک از اشیا و لوازم جای مخصوصی برای خودش دارد؛ لباس ها، وسایل آشپزخانه، لوازم کار و درس بچه ها، کتاب ها، اشیای تزئینی و ... هر یک باید سر جای خودش قرار بگیرد.بعضی وقت ها، بخصوص زمانی که عجله داریم یا روزهایی که خیلی حال و حوصله جمع و جور کردن خانه را نداریم، اسباب و لوازم را در نزدیک ترین جای ممکن می گذاریم و دنبال کارهای دیگر می رویم. شاید همان روز یا همان لحظه از این کار حس خوبی داشته باشیم اما مطمئنا پس از گذشت چند ساعت یا چند روز، باید منتظر خانه ای به هم ریخته باشیم که هر یک از اسبابش در گوشه ای افتاده و خاک می خورد.پس اگر نمی خواهید خانه تان نظم و ترتیبش را از دست بدهد و اگر دوست دارید همیشه همه چیز در جای خودش باشد، هیچ وقت و به هیچ بهانه ای اسباب خانه تان را جابه جا نکنید. خستگی، عجله، بی حوصلگی و هیچ موضوع دیگری هم نباید بهانه ای شود برای بی نظمی و به هم ریختگی!این همه اسباب به چه دردی می خورد؟بعضی خانه ها بیشتر از این که شبیه خانه و محلی برای زندگی باشد، مثل سمساری هاست، پر از اسباب و وسایل مختلف. انگار برای صاحبخانه خیلی هم مهم نیست که خانه اش اندازه یک قوطی کبریت است و نباید این همه بار و اسباب را داخل آن بچیند.این خانه ها معمولا نه تنها به ساکنانش آرامش نمی دهد که اغلب هم به هم ریخته و بی نظم به نظر می رسد؛ چون به هر گوشه ای که نگاه کنید، حتما یکی دو وسیله مختلف خواهید دید. شاید تمام لوازم با نظم و ترتیب هم چیده شده باشد، ولی اینقدر تعدادشان زیاد است که به هیچ عنوان نظمی در آنها دیده نمی شود و نمی تواند آرامش بخش باشد.نگران نباشید؛ بدون ترس و تردید، اسباب اضافی را کنار بگذارید و از آنها نجات پیدا کنید. بعضی لوازم هم اضافه نیست و حتما روزی به کارتان خواهد آمد اما برای مرتب کردن آنها هم راه حلی وجود دارد. لازم نیست همه اشیا و اسباب مورد نیاز و ضروری را جلوی چشم بچینید. می توانید آنها را مرتب کرده و در قفسه ها، کمدها، کابینت ها، جالباسی یا هر فضای مناسب دیگری که در اختیار دارید، قرار دهید.یادتان باشد خانه های شلوغ و پر از لوازم هیچ وقت مرتب و منظم به نظر نمی آید و آرامش ساکنان خانه را نیز برهم می زند.کمد آقای ووپیآقای ووپی را یادتان هست؟ همان شخصیت معروف و محبوب کارتون های دوران کودکی، همان که هر وقت در کمدش را باز می کرد تمام اسباب و اثاثیه اش بیرون می ریخت. حالا حکایت بعضی هم همین داستان آقای ووپی را یادآوری می کند.آنهایی که خانه هایشان تمیز است و مرتب. هر چیزی سرجای خودش است و هیچ وسیله اضافه و سرگردانی در خانه شان دیده نمی شود. همان ها که خیلی تمیزند، ولی وای به روزی که مجبور شوند در حضور مهمانان، در کمدی را باز کنند یا داخل کابینت شان مشخص شود!این افراد ـ که البته تعدادشان هم خیلی کم نیست ـ چنان راحت و بی دردسر و در عرض چنددقیقه، کل خانه شان را تمیز می کنند که دهان از تعجب باز می ماند. آنها شیوه مخصوصی دارند که واقعا در کوتاه ترین زمان ممکن، خانه را تمیز و مرتب خواهد کرد.یک، دو، سه و همه چیز داخل کمد، انباری، کابینت ها، زیر فرش، زیر تختخواب یا هر جای دیگری که دیده نشود. خوب مهمان ها هم نمی بینند و از نظر آنها همین قدر تمیز بودن کافی است!اما در کابینت که باز می شود، قابلمه ها روی هم چیده شده و بدون هیچ نظمی بالا رفته است. روی قابلمه های کوچک و بزرگ، قوطی های رب و بسته های ماکارونی است. کمی که بیشتر بگردید و دقیق تر نگاه کنید، کیسه های فریزر و زباله هم چیده شده و کنار قابلمه ها قرار گرفته (البته بهتر است بگوییم به زور جا داده شده) .درِ کابینت های ردیف بالا را که اصلا نمی شود باز کرد؛ چون به محض این که در باز شود، چند قاشق و چنگال روی سرتان می افتد و بعد از آن باید سریع جلوی بسته های حبوبات را بگیرید تا آنها نیفتد. تازه علاوه بر اسباب آشپزخانه، گاهی سروکله اسباب بازی های ریز و درشت بچه ها هم در کابینت ها پیدا می شودبدتر از کابینت ها، کمدهای داخل اتاق است. لباس هایی که تمیز و کثیف، بدون هیچ نظمی روی هم تلنبار و کنارش چند جعبه کفش چیده شده است. روی جعبه های کفش، چند بسته صابون است و کنار آن یک سبد پر از مداد ، خودکار ، خط کش و... .مسلما پیدا کردن لوازم مورد نیاز در چنین خانه ای، اینقدر دشوار است که بسیاری از اوقات از خیرشان می گذریم. اینها همان کسانی هستند که تند و با عجله، بدون این که به این روزها فکر کنند، اسباب و لوازمی را که روی زمین خانه شان ولو شده، داخل کمد و کابینت جا می دهند و فکر می کنند همین که ظاهر خانه شان تمیز باشد، کافی است.اما مگر فقط ظاهر خانه است که اهمیت دارد؟ مگر برای پیدا کردن لوازم شخصی نباید کمدها و کابینت های تمیز و مرتبی داشته باشیم؟پس اگر شما هم می خواهید از این وضع نجات پیدا کنید و کمدها و کابینت های تمیز و منظمی داشته باشید، زود دست به کار شوید و هر چیز را سر جای خودش قرار دهید. اگر هم بعضی لوازم هنوز جایی برای خودشان ندارند، همین امروز یک جای ثابت و همیشگی برای شان تعیین کنید؛ مطمئن باشید این کار به نفع تان است و کمک می کند همیشه زودتر وسایل تان را پیدا کنید. البته وسایلی که تمیز و مرتب بوده و زیر دست و پا دوباره کثیف نشده است.

ر

دست از این کارها بردارید تا همیشه شاد بمانید

 

زندگی شادتر,شادی بیشتر,شادبودن

در زندگی شما فعالیت‌هایی وجود دارند که با انجام ندادن آنها می‌توانید زندگی شادتری را تجربه کنید. همین حالا این کارها را از زندگی‌تان حذف کنید تا بیشتر بخندید.

بی‌تفاوت نباشید
عده‌ای اعتقاد دارند شادی همانند یک پروانه است. مادامی که برای به دست آوردنش خودتان را به تقلا و تکاپو می‌اندازید از دستان شما فرار می‌کند اما همین که نسبت به آن بی‌توجه شدید خواهید دید همانند پروانه روی شانه‌های شما خواهد نشست، اما با احترام به همه کسانی که چنین عقیده‌ای دارند باید بگوییم این باور دقیقا اشتباه است. شادی چیزی است که شما باید انتخابش کنید و نسبت به آن بی‌تفاوت نباشید تا به سمتتان بیاید. با بی‌تفاوتی هیچ پروانه شادی‌بخشی روی شانه‌های شما نخواهد نشست.

منزوی بودن ممنوع!
شادی یک هدیه الهی نیست که خداوند آن را به کسی داده و دیگری را از آن محروم کرده باشد بلکه این شما هستید که باید شادی را وارد زندگی‌تان کنید. یکی از راه‌هایی که می‌تواند در شادی شما تاثیر زیادی داشته باشد بالابردن مهارت‌های اجتماعی‌تان است. با افرادی در ارتباط باشید که احتمال شادبودنتان را افزایش دهند. مصاحبت با این افراد امید و انگیزه را در شما تقویت می‌کند و اجازه منفی‌بافی و ناامیدی به شما نخواهد داد چون دوستان شاد همیشه نکات مثبت خوبی برای یادگرفتن خواهند داشت. در محیط کارتان نیز مهارت‌های اجتماعی‌تان را بالا ببرید و سعی کنید به دایره دوستانتان بیفزایید. هر چقدر منزوی و گوشه‌گیر باشید به همان میزان شادی بیشتری را از زندگی‌تان دور کرده‌اید.

کینه را حذف کنید
هر چقدر راحت‌تر دیگران را ببخشید به همان اندازه خود را از بروز اتفاقاتی که به واسطه خشم به وجود می‌آید در امان نگه داشته‌اید. وقتی کمتر دچار خشم شوید بدن سالم‌تر و روان پرنشاط‌تری خواهید داشت. اگر می‌خواهید کمتر از دیگران عصبانی شوید و کینه به دل بگیرید، از دیدگاه آنها به رفتارهایشان نگاه کنید. وقتی خودتان را جای کسی می‌گذارید بهتر شرایط او را درک می‌کنید و برای بعضی رفتارهای ناخوشایندی که از او سر می‌زند دلیل قانع‌ اوکننده‌ای برای خودتان خواهید داشت که باعث می‌شود راحت‌تر او را ببخشید. با بخشش دیگران شادمانی واقعی و بدون وابستگی به چیزی را تجربه خواهید کرد.

کمتر تلویزیون تماشا کنید
تحقیقات دانشمندان نشان می‌دهد وقتی خود را درگیر فعالیت‌هایی می‌کنید که معنادار هستند و از نظر خودتان مفید به حساب می‌آیند، شادی بیشتری را وارد زندگی‌ و روحیه‌تان می‌کنید اما وقتی درگیر فعالیت‌هایی می‌شوید که در آنها کمتر در جریان هستید و حالت منفعل به خود می‌گیرید، برای مثال تماشای تلویزیون، روحیه‌تان بیشتر دچار کسالت می‌شود. وقتی در تعطیلات هستید قبل از اینکه فعالیتی را به‌عنوان گذران وقت انتخاب کنید ابتدا آن را مورد ارزیابی قرار دهید که آیا به نظرتان مفید است یا خیر. البته منظور این نیست که شما هرگز نباید تلویزیون تماشا کنید بلکه زمان آن را محدود کنید و در عوض کارهایی انجام دهید که حس مفید بودن به شما می‌دهد. درگیر شدن در کارهای مفید و معنادار شادی بسیاری را به زندگی‌تان انتقال خواهد داد.ر

نگذارید زندگیتان کسل کننده ویکنواخت شود!

بدون برنامه‌ریزی قبلی تصمیم بگیرید به مسافرت برویدگاهی اوقات زندگی بسیار عادی و تکراری می‌شود. برای فرار از این وضعیت لازم است هر چند وقت یکبار بدون برنامه‌ریزی قبلی به یک مسافرت زمینی بروید.
نیازی نیست از قبل درباره‌اش فکر کنید؛ به فکر آن باشید که در لحظه تفریح کنید و از زندگی لذت ببرید.

دل و جرات خود را بیشتر کنید

زندگی کسل کننده,زندگی یکنواخت,لذت بردن اززندگی

بعضی اوقات از کمبود آدرنالین در زندگی خود رنج می‌بریم! باید سعی کنیم کار جدید و جسورانه‌ای انجام دهیم. مثلا اسکی رفتن را تجربه کنید یا اینکه به باغ وحش رفته و مارها را از نزدیک ببینید.
این کارها هیجان را دوباره به زندگی شما برمی‌‌گردانند و شما مجددا همان حسی را تجربه می‌کنید که در نخستین روزهای زندگی مشترک خود داشتید.

 

برخی تعطیلات را جشن بگیرید

زندگی کسل کننده,زندگی یکنواخت,لذت بردن اززندگی

چرا منتظر یک عید، تولد و یا سالگرد ازدواج بمانید تا جشن بگیرید؟ به هزار و یک دلیل مختلف می‌توان در روزهای بسیار زیاد سال جشن گرفت.
این کار را با پختن یک غذای خاص، خریدن یک هدیه کوچک و روشن کردن دوباره شعله عشق در وجودتان انجام دهید.

کمی اجتماعی‌تر شوید

زندگی کسل کننده,زندگی یکنواخت,لذت بردن اززندگی

گاه مشکل زوج‌ها این است که وقت کافی برای هم ندارند و گاهی هم مشکل اصلی آنها تنها بودن، انزواطلبی و دوری گزیدن از اجتماع است.
برای رفع این وضعیت کسالت‌بار در یک کلاس ثبت نام کنید، برخی کارها را با دیگران انجام دهید، به آنها کمک کنید و حرف بزنید و روابط اجتماعی خود را بهبود ببخشید.

گفت‌وگوهای جالب و شنیدنی داشته باشید

زندگی کسل کننده,زندگی یکنواخت,لذت بردن اززندگی

زندگی گاهی اوقات دچار رکود می‌شود؛ به خصوص برای زوج‌ها این اتفاق بیشتر می‌افتد. دلیل آن هم این است که آنها همیشه راجع به چیزهای ثابت با هم حرف می‌‌زنند.

اگر حرف‌ها و بحث‌های شما تکراری شده‌اند، موضوعات جالبی برای بحث کردن و حرف زدن پیدا کنید. با خواندن یک کتاب و یا تماشای یک فیلم ایده بگیرید و راجع به چیزهای جالب با همسرتان حرف بزنید. داشتن روابط خوب نیاز به ترکیب سالمی از زمان با کیفیت، تجربیات جدید و محرک‌های درونی و عاطفی دارد.

اگر احساس می‌کنید چیزی در رابطه‌تان از بین رفته یا کمرنگ شده است، شاید دلیل آن این باشد که شما دیگر تلاشی برای ساختن رابطه‌تان نمی‌کنید. اما با روش‌های جدید می‌توانید تازگی رابطه‌تان را بازیابید.

گاه برخی دلایل باعث از هم پاشیدن یک خانواده و برهم خوردن یک رابطه می‌شوند و این دلایل گاهی بسیار پوچ و واهی هستند و اصلا ارزش آن را ندارند که رابطه‌ای به خاطر آنها تیره و تار شود، اما چگونه می‌توان از اشتباه‌ها چشم‌پوشی کرد و رابطه‌ها را حفظ نمود؟

بعضی خطاها و اشتباه‌ها می‌توانند اعتماد بین زوج‌ها را از بین ببرند؛ مثل خیانت، دروغ‌های بزرگ و برخی مسائل دیگر که در نهایت یک سوال باقی می‌ماند و آن اینکه آیا می‌توان همه‌چیز را به حالت قبل بازگرداند و این رابطه را بدون توجه به آن خطا ادامه داد؟

بعد از پرده‌برداری از تمام رازها و پنهان کاری‌ها، دوباره از نو شروع کنید:

زندگی کسل کننده,زندگی یکنواخت,لذت بردن اززندگی

همه‌چیز را کاملا روشن و شفاف کنید و به حقایق متوسل شوید. مسوولیت کارهای خود را به عهده بگیرید. در مورد همه‌چیز صادق و رو راست باشید و هیچ‌چیز را پنهان و پوشیده نگاه ندارید؛ چرا که بعدها به خاطر آن درگیر مشکلات دیگری می‌شوید. شاید گفتن و یا شنیدن حقایق در این مرحله بسیار دردناک باشد، ولی باید آنها را پذیرفت.

از اعماق قلب خود از همسرتان معذرت خواهی کنید:

زندگی کسل کننده,زندگی یکنواخت,لذت بردن اززندگی

یک عذرخواهی کامل و موثر می‌تواند بسیاری از مسائل را حل کند. دلجویی شما باید ابتدا از اعماق وجودتان باشد. عذرخواهی کردن به زبان و اقرار به اشتباه‌ها اصلا کافی نیست.

شما باید با تمام وجود از اشتباه خود پشیمان شده و درک کرده باشید که چه کار کرده‌اید. معذرت‌خواهی اگر واقعی باشد، روی همسرتان تاثیر خواهد گذاشت.
سوءتفاهم‌ها را برطرف کنید و منظورتان را آشکارا به همسر خود بفهمانید.
منبع: madarclubر

شخصیت شناسی: چه رنگی میپوشی؟


اگر قرار بود تمام پیام ها با یک رنگ منتقل شوند بودن این همه رنگ در دنیا بیهوده بود. خیلی سال پیش، وقتی اجداد آدمی توی جنگل ها زندگی می کردند با دیدن رنگ سبز آرام می شدند و با قرمز احساس خطر می کردند. اینطوری خوب و بد بودن گیاهان یا حتی سمی بودنشان را متوجه می شدند. حالا و با گذشت این همه زمان، رنگ ها معانی وسیع تری پیدا کرده اند. هر چند که ریشه ها هنوز همان ریشه های قدیمی هستند.

در این صفحات از تاثیر رنگ لباس ها روی افرادی که با شما در ارتباط هستند می گوییم، اینکه چه بایدهایی پیش رو دارید و چه نبایدهایی. فقط یک قانون کلی را در نظر بگیرید. هر چقدر رنگ ها روشن تر باشند سایزتان را بزرگتر نشان می دهد و هر چه تیر تر باشند شما را لاغرتر می کنند. به دنیای رنگ ها خوش آمدید!

به رنگ ثروت

شخصیت شناسی,شخصیت شناسی,شخصیت شناسی رنگ لباس

طلایی پوش ها

طلایی از آن رنگ هایی است که موقع پوشیدنش باید احتیاط زیادی کنید چون رعایت نکردن تنها یک نکته ساده درباره این رنگ ممکن است ظاهرتان را زشت جلوه دهد. طلایی رنگ ثروت، تمول، خوشی و قدرت است. تا جایی که می توانید سعی کنید این رنگ را با سایر رنگ ها از جمله سفید ترکیب کنید تا شیک تر شود و زیاد توی ذوق نزند.

چه سنی بپوشد؟
بهتر است بعد از 30 تا 35 سالگی سراغ این رنگ بروید.

چه شغل هایی سراغش می روند؟
مجری ها و روابط عمومی ها می توانند از بعضی المان های طلایی در ظاهرشان استفاده کنند. برای سایر شغل ها محدودیتی نیست.

چه تاثیری می گذارد؟
این رنگ خیره کننده شما را فردی مصمم و قدرتمند نشان می دهد.

چه فصلی بپوشم؟
این رنگ چهار فصل است اما در فصل های گرم به طرز عجیبی بهتر به نظر می آید.

دنبال هیجان هستید؟

شخصیت شناسی,شخصیت شناسی,شخصیت شناسی رنگ لباس

قرمزپوش ها
وقتی کسی قرمز می پوشد یعنی فردی بسیار برونگرا و اجتماعی است و می داند چطور خودش را در دل دوستانش جا کند.

چه سنی بپوشیم؟
بهتر است از این رنگ بعد از بیست سالگی و نهایتا تا 45 سالگی استفاده کنید.

چه تاثیری می گذارد؟
با اینکه قرمز در کوتاه مدت تاثیرات خوبی روی اطرافیان می گذارد ولی استفاده طولانی مدت از این رنگ ممکن است باعث ایجاد احساس خستگی یا در حالت حادتر عصبانیت افراد شود.

آدم با نفوذی هستید؟

شخصیت شناسی,شخصیت شناسی,شخصیت شناسی رنگ لباس

یشمی پوش ها
یشمی و زمردی دو تناژ نزدیک به هم و از زیرمجموعه رنگ سبز هستند. این رنگ ها نماینده اشرافیت، تمول مالی و قدرتمندی هستند. گاهی وقت ها این رنگ مورد استفاده آقایانی قرار می گیرد که سعی دارند روی بقیه نفوذ پیدا کنند. در صورتی که زمردی با طلایی ترکیب شود، تاثیرگذاری اش دو چندان خواهد شد.

چه سنی بپوشم؟
این رنگ محدودیت سنی خاصی ندارد و خانم ها از بیست سالگی به بعد تا هر سنی که دلشان خواست می توانند آن را بپوشند و لذت ببرند.

چه شغل هایی سراغش می روند؟
این تناژ که به سبز اتاق عملی معروف است نیز از مجموعه رنگ های محبوب پزشکان است و به بیمار قدرت و تسلط پزشک را تلقین می کند.

چه تاثیری می گذارد؟
اگر دوست دارید بقیه به عنوان شخصی با ابهت و قدرت نفوذ بالا از شما یاد کنند، این رنگ انتخاب مناسبی برایتان خواهد بود.

چه فصلی بپوشم؟
بیشتر فصل های سرد سال.

دریا دل ها

شخصیت شناسی,شخصیت شناسی,شخصیت شناسی رنگ لباس

آبی پوش ها
و اما رنگ زیبای آرامش! رنگی که قادر است ذهن را آرام و استرس را کم کند و حتی اگر زیاد شود باعث سردی و یأس شود. کسی که آبی می پوشد آدم آرامی است و احتمالا وفادار هم هست.

چه سنی بپوشیم؟
بسته به تناژ رنگ، سن استفاده از آن فرق می کند ولی این تناژ برای تمام سنین زیبا و روح افزاست!

چه شغل هایی سراغش می روند؟
نقاش ها و تمام هنرمندانی که کار هنری شان احتیاج به صبر و حوصله دارد، این رنگ را می پسندند. برای مصاحبه های شغلی هم به خصوص آقایان می توانند روی آبی حساب کنند.

چه تاثیری می گذارد؟
آبی تداعی کننده وفاداری، آرامش و صبر است.

چه فصلی بپوشیم
قطعا فصل های گرم سال بهترین زمان آبی پوش شدن هستند.

از دل قصه ها

شخصیت شناسی,شخصیت شناسی,شخصیت شناسی رنگ لباس

صورتی پوش ها
صورتی هم مثل آبی رنگ روحیه های ملایم آرام است. کسانی که رویاهایشان را دوست دارند، دنبال ایده آل های دوست داشتنی خودشان هستند و در این مسیر آهسته و صبور قدم برمی دارند.

چه سنی بپوشیم؟
برای پوشیدن صورتی ملایم محدودیتی نیست. تناژهای تند این رنگ اما برای بیست تا سی و پنج سال ها مناسب ترند.

چه شغل هایی سراغش می روند؟
پرستاران و هنرمندان رشته های مختلف بیشتر از این رنگ استفاده می کنند.

چه تاثیری می گذارد؟
نوعی صداقت کودکانه و روحیه ای شاد اما آرام را به نمایش می گذارد، روحیه ای که بی شیله پیله است و مهربان.

چه فصلی بپوشیم؟
فصل های گرم سال به خصوص بهار بهترین زمان پوشیدن این رنگ است.

معروف به قناری!

شخصیت شناسی,شخصیت شناسی,شخصیت شناسی رنگ لباس

زردپوش ها
زرد رنگ انرژی بخشی است؛ هر چند وقتی که تند شود و زیاد، می تواند به عصبانیت و ناراحتی منجر شود اما در حالت کلی برای لباس انتخاب خوبی است. افرادی که زرد می پوشند، برونگرا هستند.

چه سنی بپوشیم؟
بهتر است از این رنگ، جوان ترها استفاده کنند. تناژهای روشن تر و ملایم تر اما محدودیتی ندارند.

چه شغل هایی سراغش می روند؟
هیچ قشر خاصی سراغ این رنگ نمی رود. پوشیدن زرد کاملا سلیقه ای است.

چه تاثیری می گذارد؟
زرد از شما تصویری شاد و خستگی ناپذیر می سازد.

چه فصلی بپوشیم؟
فصل های گرم سال


من از چیزی نمی ترسم!

شخصیت شناسی,شخصیت شناسی,شخصیت شناسی رنگ لباس

نارنجی پوش ها
کسی که نارنجی می پوشد آدم خونگرمی است، آدمی است که از دیده شدن واهمه ندارد و برعکس آنقدر به خودش اعتماد دارد که دوست دارد دیده شود. نارنجی پوش ها آدم های برونگرایی هستند و اغلب حتی در جمع های غریبه هم دوستان زیادی پیدا می کنند.

چه سنی بپوشیم؟
20 تا 45 سالگی مناسب ترین سن برای پوشیدن نارنجی روشن است. برای تناژهای تیره این رنگ، محدودیتی نیست.

چه شغل هایی سراغش می روند؟
باز هم هنرمندان! اصلا بعید نیست خبرنگاری را ببینید که نارنجی پوشیده! او دوست دارد با بقیه حرف بزند و ارتباط برقرار کند.

چه تاثیری می گذارد؟
نارنجی ممکن است برای آدم های محافظه کار نوعی خطر محسوب شود، بنابراین اگر نامزدی دارید که محافظه کار است بهتر است در دیدارهای اول سراغ این رنگ نروید.

چه فصلی بپوشیم؟
فصول سرد سال برای پوشیدن نارنجی بهترند. این رنگ گرم است.

 

نهایتا مسالمت جو هستید!

شخصیت شناسی,شخصیت شناسی,شخصیت شناسی رنگ لباس

سبزپوش ها
اگر موقع انتخاب لباس، صرف نظر از مد دنبال رنگ سبز هستید و به این رنگ عشق می ورزید، بدانید و آگاه باشید که یکی از افراد مسالمت جوی در این روزگارید! سبز رنگ آرامش و طبیعت است؛ رنگی که با دیدن آن احساس طراوت و تازگی خواهید کرد. بسته به اینکه این رنگ چه طیفی داشته باشد، معانی مختلفی دارد اما این تناژ نماینده صلح جویی شماست، هر چند که گاهی ممکن است هیجان بر شخصیت تان غالب شود اما درنهایت دنبال آرامش هستید!

چه سنی بپوشیم؟
هر چند که بیشتر از رنگ مدل لباس در تعیین سن کسی که آن را می پوشد موثر است اما در مورد این رنگ بهتر است خانم های بالای 30 سال دست به انتخاب آن بزنند.

چه شغل هایی سراغش می روند؟
جالب است بدانید رنگ سبز، رنگ مورد علاقه بیمارستان هاست. این رنگ آرامش بیمار را بیشتر می کند.

چه فصلی بپوشیم؟
تمام فصول


ملایمت و اصالت

شخصیت شناسی,شخصیت شناسی,شخصیت شناسی رنگ لباس

بژپوشان
بژ ریشه های صورتی و تداعی کننده اصالت و شیک بودن است. با پوشیدن این رنگ زنانگی را با جدیت تلقین خواهید کرد.

چه سنی بپوشیم؟
بهتر است از این رنگ بعد از سن بیست و پنج سالگی استفاده کنید.

چه شغل هایی سراغش می روند؟
هنرمندان و بخصوص بازیگران این رنگ را بسیار می پسندند.

چه تاثیری می گذارد؟
این رنگ به صورت ناخودآگاه احترام سایرین را برمی انگیزاند چون همانطور که گفتیم نوعی حالت جدیت را با زنانگی نشان می دهد.

چه فصلی بپوشیم؟
بستگی به نوع پارچه دارد اما بهتر است در فصل های گرم سال سراغ بژ بروید.

صادقانه پوش ها

شخصیت شناسی,شخصیت شناسی,شخصیت شناسی رنگ لباس

سفید پوش ها
سفید رنگی خنثی است اما معانی خنثی ندارد. کافی است این رنگ را بپوشید تا نشان دهید دنبال آرامش هستید. سفید تداعی گر احساس معصومیت یا پاکی است. کسانی که سفید می پوشند باید اعتماد به نفس بالایی داشته باشند چون این رنگ ممکن است به سرعت کثیف شود.

چه سنی بپوشیم؟
هیچ محدودیتی برای پوشیدن این رنگ نیست.

چه شغل هایی سراغش می روند؟
پزشکان و پرستاران از این رنگ بیشتر استفاده می کنند چون هرگونه آلودگی سریعا خودش را نشان خواهد داد.

چه تاثیری می گذارد؟
سفید رنگ جذاب و شیکی است و این دو صفت را هم در ذهن بیننده تداعی می کند، ضمن اینکه پیام تمیزی، روراستی و صداقت را هم می دهد.

چه فصلی بپوشیم؟
تمام فصل های سال برای پوشیدن سفید مناسب هستند اما از آنجا که این رنگ نور را از خودش عبور می دهد و مانع احساس گرما هم می شود، می توانید در بهار و تابستان بیشتر سراغش بروید.

زمینی ها

شخصیت شناسی,شخصیت شناسی,شخصیت شناسی رنگ لباس

خاکی پوش ها
خاکی یکی از رنگ های خنثی است و می توانید آن را با بیشتر رنگ ها ست کنید. این رنگ نماینده تعادل، افتادگی و در عین حال عدم تمایل به جلب توجه است. اصلا بعید نیست کسی که رنگ مورد علاقه اش خاکی است آدمی باشد که به تنهایی بیشتر از در جمع بودن علاقه داشته باشد. این فرد احتمالا زیاد به حرف زدن علاقه ای ندارد و به شنیدن علاقه بیشتری دارند.

چه سنی بپوشیم؟
این رنگ هم محدودیت ندارد اما بهتر است اگر رنگ مورد علاقه تان نیست، بعد از 24 سالگی سراغش بروید و استفاده از آن را محدود کنید.

چه شغل هایی سراغش می روند؟
برای این رنگ شغل مشخصی تعریف نشده است ولی اگر دیدید شاعران و نویسنده هایی سراغش رفته اند، تعجب نکنید.

چه تاثیری می گذارد؟
این رنگ در نگاه اول تاثیر چندانی نمی گذارد چون رنگی نیست که جلب توجه کند اما احتمال اینکه این رنگ را بپوشید و آدمی آرام و ملایم به نظر برسید زیاد است.

چه فصلی بپوشیم؟
بهتر است از این رنگ در فصل های گرم کمتر و در فصل های سرد بیشتر استفاده کنید.

 

ابهت و رمز و راز

شخصیت شناسی,شخصیت شناسی,شخصیت شناسی رنگ لباس

سیاه پوش ها
بالاتر از سیاهی رنگی نیست. این رنگ ترکیب تمام رنگ های دنیاست اما خصوصیات همه آنها را ندارد. سیاه رنگی است که با آن می شود به راحتی پنهان شد و به چشم نیامد. بنابراین رنگ مناسبی برای کسانی است که خجالتی هستند اما اگر مصاحبه کاری دارید یا موقعیتی پیش آمده که باید در آن، توانایی هایتان را نشان دهید، سراغ این رنگ نروید.

چه سنی بپوشیم؟
این رنگ محدودیت سنی ندارد ولی جوان ترها بهتر است انتخابش نکنند.

چه شغل هایی سراغش می روند؟
مشکی رنگی رسمی است. این رنگ در مورد افرادی که برنامه ریزی مراسم مجلل را برعهده دارند (ودینگ پلنرها) مناسب است.

چه تاثیری می گذارد؟
با پوشیدن این رنگ، آدمی با ابهت، مرموز و بانفوذ به نظر خواهید رسید.

چه فصلی بپوشیم؟
تا حد امکان در تابستان سراغ این رنگ نروید.

به رنگ ارغوان

شخصیت شناسی,شخصیت شناسی,شخصیت شناسی رنگ لباس

ارغوانی پوش ها
ارغوانی از زیرمجموعه های بنفش است. خیلی ها می گویند بنفش رنگ یأس آوری است اما واقعیت این است که بنفش رنگی سرد اما زیبا و شیک است. ارغوانی هم که جای خود دارد! این رنگ نشاندهنده ثروت و ظرافت است!

چه سنی بپوشیم؟
برای پوشیدن ارغوانی بهتر است بالای 30 سال را در نظر بگیرید.

چه شغل هایی سراغش می روند؟
این رنگ کاملا سلیقه ای است.

چه تاثیری می گذارد؟
کسی که ارغوانی می پوشد، رازهای زیادی دارد اما علاقه ای به افشا کردنشان برای هر کسی ندارد. این افراد، خوددار هستند.

چه فصلی بپوشیم؟
تناژهای روشن را در نیمه اول سال و تیره ترها را برای نیمه دوم سال بگذارید، بهتر است!
منبع:همشهری تندرستیر

موفقیت 13

یکی از عوامل موثر در ارتباط موفق پرسیدن است .

بسیاری اوقات ما در باره ی مسئله ای که آن را درک نمی کنیم ،توضیح نمی خواهیم چون می ترسیم دیگران مارا احمق یا بی سواد بدانند. اما پرسش به موقع ، بهتر از شرمندگی در زمانی است که معلوم شود متوجه آنچه گفته شد، نشده اید هرگاه چیزی را نفهمیدید بی آنکه خجالت بکشید بی درنگ حرف گوینده را قطع کنید و توضیح بخواهید مثلاً بگویید ممکن است بیشتر توضیح بدهید ؟ یا می شود مثال بزنید ؟ یا بکوشید آن مطلب را به این ترتیب بازگوکنید: یعنی منظورتان این است ... پرسیدن بهترین شیوه ای است که نشان می دهد به حرف های گوینده علاقه مند هستید. 

8 غذا که مغز را جوان و سالم نگه می‌دارد

فرتوتی، آلزایمر و کاهش حافظه ناشی از افزایش سن:این شرایط افول ذهنی که مربوط به افزایش سن می‌باشد می‌توانند به تاخیر بیفتند و یا جلوگیری شوند. علاوه بر درگیری با فعالیت روزانه که برای مغز مفید می‌باشد، یک رژیم متوازن و مرتب غنی از اسید‌های آمینه ضروری، روغنهای امگا، مواد معدنی و ویتامین‌ها حافظه تیز و پر شور را به همراه دارند. برای اینکه بتوانید مواد مغذی مورد نیاز را به مغز خود برسانید از غذاهای زیر استفاده کنید.

 

1-ماهی:

پروتئین به عنوان یک جزء در ساخت انتقال دهنده‌های عصبی یا نوروترانسمیتر‌ها(موادی که ضربان عصبی را در طول یک سیناپس انتقال می‌دهند)، برای بهبود فعالیت ذهنی ضروری می‌باشدگذشته از منبع عالی پروتئین، ماهی سرشار از روغن‌های ضروری، از قبیل امگا 3 می‌باشد. امگا 3 از عملکرد مغز محافظت می‌کند. ماهی‌های دریایی غنی‌ترین منبع اسید‌های چرب می‌باشند. این ماهی ها شامل ماهی آزاد، هالیبوت، ماکرل و ساردین می‌باشند.

 

 

2-زغال اخته:

این میوه لذیذ سرشار از آنتی اکسیدان‌های قوی است که رادیکال‌های آزاد را که سبب پیری می‌شوند از بین می‌برد. همچنین این میوه دارای خواصی می‌باشد که شروع کاهش مربوط به افزایش سن را به تاخیر می‌اندازد. این کار را از طریق حفاظت سلولهای مغز و جلوگیری از تخریب آنها به وسیله مواد شیمیایی، پلاک‌ها یا ضربه روحی انجام می‌دهد. زغال اخته بر علیه دیگر فاکتور های عامل پیری نیز می‌جنگد.

 

 

3-آجیل و دانه ها:

آجیل و دانه ها غذاهایی شگفت انگیز برای مغز انسان می‌باشند. این غذاها حاوی پروتئین و اسید‌های چرب و آرژینین آمینه می‌باشند که غده هیپوفیز را تحریک می‌کنند تا هورمون رشد را آزاد سازد. هورمون رشد ماده‌ای است که بعد از 35 سالگی کاهش می‌یابد و فایده ضد پیری برای مغز دارد. مخلوطی از مواد ضد پیری را که شامل یک فنجان گردو، 2/1فنجان دانه کدو تنبل، 3/1 فنجان توت خشک، 4/1 فنجان دانه کنجد، 2/1 فنجان برگه زرد آلو می‌باشد تهیه کنید و همه جا همراه خود داشته‌باشید و در بین وعده‌های غذایی از آنها بخورید. این مخلوط مغز را تغذیه می‌کند. ضمناً در پاکت فریزر یا در ظرف در‌دار بریزید تا تازه بمانند.

 

 

4-سبزیجات خانواده کلم:

کلم بروکلی، گل کلم و کلم فندقی سرشار از ماده مغذی با نام کولین می‌باشند. این ماده برای حافظه و سلامت مغز ضروری می‌باشد. کولین پیش در آمد استیل کولین می‌باشد. استیل کولین در فرایند‌های مغزی مشارکت دارد. همان طور که سن افزایش می‌یابد، خروجی کولین طبیعی بدن کاهش پیدا می‌کند. بنابراین می‌توان با خوردن غذاهای مملو از کولین، تولید استیل کولین را افزایش داد و قدرت مغز را بهبود بخشید. منابع دیگر کولین تخم مرغ، دانه سویا، بادام زمینی، کلم، لوبیاچیتی و لوبیا قرمز می‌باشند.

 

8 غذا که مغز را جوان و سالم نگه می‌دارد

 

5-روغن: چربی های غیر اشباع یگانه

چربی‌های غیراشباع تک‌گانه حاوی اسیدهای چرب ضروری، اسید لینولنیک گاما هستند. این اسیدها علاوه بر دیگر فواید برای بدن، برای عملکرد مغز ضروری می‌باشند. روغن زیتون، کنجد، کانولا، بادام و روغن ماهی سرشار از اسیدهای چرب غیر اشباع تک گانه می‌باشند. محققان با مطالعه روی بعضی افراد به این نتیجه رسیده اند که رژیم غذایی همراه با چربی‌های غیر اشباع و غیر هیدروژنه خطر ابتلا به بیماری آلزایمر را کاهش می‌دهد. اما افرادی که روغن های اشباع شده صرف می‌کنند بیشتر در معرض ابتلا به این بیماری می‌باشند.

 

 

6-غذاهای دارای L-Carnitine

بسیاری مواقع مشکلات حافظه‌ای مربوط به سن بر اثر افزایش پلاک و کاهش ذخیره خون مغز ایجاد می‌شود. L-Carnitine، یک اسید آمینه است که در کلیه ساخته می‌شود و جریان را در مغز سرعت می‌بخشد. به غیر از فواید بیشماری که برای مغز دارد. همچنین به دلیل اینکه از اکسیداسیون چربی در مغز جلوگیری می‌کند مانع از ابتلای افراد به آلزایمر می‌شود. گوشت، ماهی، بوقلمون، گندم، آوکادو، شیر و لوبیای سویا تخمیر شده از منابع مهم L-Carnitine می‌باشند.

 

 

7-جلبک های ریز :

جلبک های ریز، اقیانوس و دریاچه‌های تمیز و سالم شامل جلبک سبز آبی، اسپیرولینا، کلورلا، سی وید و کلپ می‌باشند، که هضم این جلبک‌ها آسان می‌باشد و سرشار از پروتئین، انرژی زیاد و صدها مواد معدنی هستند این جلبک‌ها را در رژیم غذایی خود بگنجانید و عملکرد صحیح مغز خود را تضمین کنید.

 

 

8-چای سبز:

چای سبز از فعالیت آنزیمی ‌که در بیماری آلزایمر دخیل می‌باشد جلوگیری می‌کند. همچنین غنی از پلی فنل‌ها و آنتی اکسیدان‌هاست که از پیری زودرس مغز جلوگیری می‌کند. لذا هر روز دو فنجان چای سبز بنوشید. برای حذف کافئین، چای سبز را 45 ثانیه بخیسانید سپس آب آن را دور ریخته و آب داغ تازه به آن اضافه کنید.

 

تقویت کننده‌های گیاهی

تعداد زیادی داروی گیاهی چینی وجود دارد که برای عملکرد مغز مفید می‌باشند، از قبیل جینکو، گوتوکولا، بیلوبا. همچنین به شما داروهای گیاهی زیر را توصیه می‌کنم:سیب زمینی شیرین، رازیانه، گل انگشتانه .

غذای مغز چیست ؟؟!!

با تغذیه مناسب عملکرد مغز خود را افزایش داده و ظرفیتهوشی و حافظه خود را بهبود بخشید:
1- در طول روز آب فراوان بنوشید.
2- جهت اکسیژن رسانی به مغزتان ورزش کنید.
3- ویـتـامینها و مواد معدنی در رشد و عملکرد صحیح مغزبسـیار حــائز اهمیت میباشند. در این میان ویتامینهای B کـمـپـلــکس، A ،C ،E و مـواد مـعـدنی سدیـم، پـتـاسیـم،مـنــیزیوم، منگنز، آهن، کلسیم و روی از اهمیت بیشتریبرخوار میباشند.
* کاهش ویتامین B1 (تیامین) میتواند منجر به سردرگمی و گیجی گردد. این ویتامین در سبوس گندم، حبوبات، آجیل، غلات و گوشت موجود میباشد.
* ویتامین B2 (ریبوفلاوین) به افزایش قدرت حافظه شما کمک شایانی میکند. این ویتامین را میتوانید در جگر، شیر، بادام، سبزیجات سبز رنگ، نان و غلات بیابید.
* ویتامین B6 (پیریدوکسین) حافظه درازمدت را بهبود میبخشد. این ویتامین در غلات، نان، اسفناج و موز موجود میباشد.
* برای تامین ویتامین A از کاروتن موجود در سبزیجات برگدار سبزرنگ و میوه های زرد و نارنجی رنگ استفاده کنید.
* آهن (گلبول قرمز را قادر میسازد تا اکسیژن را سرتاسر بدن انتقال دهد) در سبزیجات برگدار سبزرنگ، کشمش، بادام زمینی، تخم مرغ، جگر، گوشت لخم و سویا موجود میباشد.
* برای بهبود حافظه و تمرکز خود: روی مصرف کنید. روی در غذاهای دریایی مانند ماهی و صدف خوراکی، غلات و حبوبات موجود میباشد.
4- بمنظور افزایش هوشیاری ذهنی خود از ماست کم چرب و شیر بدون چربی استفاده کنید.
5- کافئین: در شکلات، نوشابه های معمولی، چای و قهوه موجود میباشد. کافئین سبب افزایش تمرکز، تسریع واکنشها و روند اندیشیدن میگردد. اما در مصرف آن زیاده روی نکنید نوشیدن دو فنجان قهوه در روز کافی میباشد. مصرف بیش از 2 فنجان در عملکرد مغز تاثیری نخواهد داشت.
6- توت فرنگی مصرف کنید.
7- از مواد غذایی حاوی لسیتین (LECITHIN) مصرف کنید. لسیتین فسفولیپیدی است که در عملکرد صحیح مغر نقش دارد. لسیتین در تخم مرغ، لبنیات و گوشت موجود میباشد.
8- در مصرف گلوکز (قند) توازن برقرار سازید. منبع اصلی انرژی مغز از گلوکز میباشد. نواسانات شدید گلوکز در خون میتواند منجر به سرگیجه، تشنج و غش گردد. سعی کنید کربوهیدراتها را عصر هنگام مصرف کنید تا شب راحت به خواب روید.
9- از آنجایی که %60 مغز از چربی تشکیل یافته است بنابراین مصرف اسیدهای چرب همچون امگا 3 (OMEGA 3) در عملکرد بهینه مغز نقش حیاتی دارد. امگا 3 در ماهی به وفور یافت میشود. فقدان امگا 3 موجب کاهش ضریب هوشی، کاهش قدرت حافظه و افسردگی میگردد.
10- پروتئین ها را حتما در رژیم غذایی خود بگنجانید. زیرا در عملکرد صحیح نورونهای مغز حیاتی میباشند.
11- اندیشیدن یک فرایندی زیست شیمی میباشد. برای آنکه سلولهای مغزی قادر باشند با یکدیگر ارتباط برقرار سازند نیاز به انتقال دهنده های عصبی و یا همان نوروترنسمیترها دارند. این انتقال دهنده های عصبی به عنوان حامل، پیام یک نورون را به نورون دیگر منتقل میکنند. انتقال دهنده های عصبی از اسیدهای آمینه تشکیل یافته اند. مهمترین انتقال دهندگان عصبی سیستم عصبی استیل کولین، دوپامین و سروتونین نام دارند. بنابراین وجود این مواد در عملکرد مغز شما بسیار حیاتی میباشند. زرده تخم مرغ، بادام زمینی، جگر، گوشت، ماهی، شیر، پنیر و سبزیجات غنی از استیل کولین میباشند. پروتئینهای گوشت، شیر، سویا، ماهی و آجیل نیز غنی از دوپامین میباشند. کربوهیدراتهای سیب زمینی، ماکارونی، نان و غلات نیز غنی از سروتونین میباشند.
نکات دیگر:
1- به موسیقی گوش دهید. تحقیقات ثابت کرده است که گوش دادن به موسیقی بخصوص موسیقی اصیل سبب افزایش عملکرد مغز میگردد.
2- ذهن خود را مشغول نگاهدارید. مرتبا به دانش خود توسط آموختن بیافزایید.
3- به فعالیتهای بپردازید که مغز را تحریک به فعالیت می کنند. مانند بازیها، مطالعه و حل جدول.
4- هر روز یک واژه جدید بیاموزید.

موفقیت 12

هم اکنون انجامش دهید

اگر کاری دارید که دو دقیقه بیشتر طول نمی کشد هم اکنون انجامش دهید چرا که گذاشتن آن برای وقتی دیگر ،نشانه تنبلی است .

بر سستی خود چیره شوید و کار های ساده و کوچک را بی درنگ انجامش دهید .

موفقیت 11

خوب گوش دهید

شنیدن آنچه دیگران می گویند بسیار اهمیت دارد .با این حال ،اغلب هنگامی که کسی با ما حرف می زند ،حواسمان پرت است . اگر می خواهید خوب گوش کردن را تمرین کنید باید از صمیم قلب به حرف های گوینده گوش دهید .

رموز موفقیت در زندگی و کار

 

یکی از مهمترین رموز موفقیت در زندگی و کار «برخورداری از اطلاعات بیشتر» است. وقتی دانش و اطلاعات شما بیشتر باشد، تصمیم درست تری اتخاذ می‌کند که این هم به نفع شماست و هم به نفع سازمان یا شرکت شماست.

 

سی سال پیش، تلفن همراه وجود نداشت، فکس وجود نداشت، اینترنتی در میان نبود و کامپیوترها به این اندازه نبودند که فقط روی یک میز فضای کمی به خود اختصاص دهند یا حتی قابل حمل باشند. اما سی، پنجاه یا حتی یکصد سال پیش می‌توانستید افرادی را بیابید که در کار و زندگی‌شان موفق بوده اند: آنها چه می‌کردند که به موفقیت دست می‌یافتند؟ آیا در اتاق پشتی فروشگاه یا شرکت‌شان، یک دستگاه کامپیوتر نوت بوک داشتند که به شبکه‌ی اینترنتی مخفی آن زمان متصل بود؟ نه! چنین چیزی آن زمان امکان پذیر نبود. ما داریم حتی در مورد زمانی صحبت می کنیم که روزنامه‌ها آنقدرها هم فراگیر نشده بودند و صنعت چاپ یک صنعت مدرن و مکانیزه مثل امروز نبود. اما اگر در مورد افراد موفق تحقیق کنید خواهید دید که موفق‌ترین آنها دارای شبکه‌ای قوی از ارتباط با افراد موفق دیگر بودند.

 

تحقیق کنید و ببینید که افراد موفق کسانی بودند که اطلاعات و اخبار و دانش و تجربه ی دیگران را به سوی خود جذب می‌کردند. چگونه؟ خیی ساده : آنها جویای علم و دانش و اطلاعات بودند. به راحتی و بدون خجالت و رودربایستی آنچه نمی‌دانستند را از آگاهان و ناظران می‌پرسیدند. پس یک راز موفقیت دیگر همین است که اگر چیزی را نمی‌دانی بپرسید و بعد در باره آنچه به دست می‌آورید،‌ پرس و جو کنید و اطلاعات خودتان را افزایش دهید .

 

افراد موفق، افراد موفق دیگر را زیر نظر می‌گیرند و منابع خبری و اطلاعات و تجربه‌های آنها را شناسایی می‌کنند و خودشان در صدد این برمی‌آیند که با آن منابع ارتباط برقرار کنند. در قدیم، زمانی که این تکنولوژی نوین کنونی در اختیار نبود، مثلاً در دوره ی کشاورزی، پدران به فرزندان (اکثراً پسران) این دانش و اطلاعات و تجربیات را منتقل می ساختند، در دوره ی صنعتی، پدران دیگر توانایی این را نداشتند که همه ی اطلاعات را به فرزندانشان بدهند بنابر این آنها را راهی کارگاهها و دانشگاهها می‌کردند تا مهارت های لازم را از استادان فرابگیرند. ما اکنون در عصر و دوره‌ای هستیم که به آن عصر اطلاعات و ارتباطات می‌گویند، عصری که من آن را عصر گرداب گسترده گیتی می‌دانم (که ماهیت جذب کردن دارد و بی چون و چرا همه را در نهایت به سمت و سوی خود جذب می‌کند.)

 

در این عصر، افراد موفق، افرادی هستند که خیلی سریع و حرفه‌ای مهارت‌ها را به صورتی خودآموخته فرا می‌گیرند و به کار می‌بندند. پدران و دانشگاه‌ها واقعاً و در عمل نمی‌توانند همه ی آنچه افراد به آن نیاز دارند را بدهند، پدران اگر بتوانند فقط می‌توانند حمایت کنند و تشویق، استادان فقط می‌توانند راه را نشان بدهند و فرزندانی که جویای علم و دانش و موفقیت هستند باید اقدام کنند به جستجو و کاوش در منابع عظیم اطلاعات موجود و فراگرفتن آنچه باید بدانند .

 

پس یکی از دیگر رموز موفقیت این است جستجو کنیم و خودمان، خودمان را آموزش دهیم با استفاده از منابع علمی و کاربردی موجود (مواد و مطالب و کتب آموزشی و منابع انسانی آموزشی ). اینترنت، امروز فضایی است که شما می‌توانید در آن همه‌ی این کارها را انجام دهید. من این را معجزه‌ی موفقیت می‌دانم. بگذارید یک مثال بزنم. در اینترنت در حال حاضر میلیونها سایت موجود است با میلیاردها صفحه اطلاعات، هزاران هزار نفر از بهترین استادان و دانشمندان به آن متصل هستند که هریک منابع خاص و تخصصی خود را یافته‌اند و خود را با استفاده از آن منابع به روز می‌کنند. دقیق که نگاه کنیم، آنها را افراد موفقی خواهیم یافت و طبق آنچه در بالا گفتم کافی است خودمان را به آنها و نیز به منابع آنها نزدیک کنیم و از این ارتباط و اتصال برای دستیابی به موفقیت‌های خود استفاده کنیم .

 

تکنولوژی RSS یکی از بهترین ابزارها برای موفقیت شماست و این حرف مرا تحقیق کنید و ببینید که موفق ترین شما کسی ات که در این روزها بیشترین استفاده را از تکنولوژی RSS دارد. با استفاده از نرم افزارهای جمع آوری کننده اخبار و اطلاعات و خبرخوانهای RSS اطلاعات، به محض آنکه از سوی منابع خبری، ‌سایت‌ها یا وبلاگها به روز رسانی می‌شوند در اختیار شما قرار می‌گیرند و شما می توانید خیلی راحت متوجه شوید که افراد موفق (یا رقبای کاری و تجاری) مورد نظر شما بر روی اینترنت از چه منابعی استفاده می‌کنند، کافی است مسیر موفقیت آنها را دنبال کنید و شما نیز با افرادی یا شرکتها و موسساتی ارتباط برقرار کنید که آنها می‌کنند. اخبار و اطلاعات را دریافت کنید و با آنها به روز باشید و مورد تجزیه و تحلیل قرار دهید. این هم راز دیگری است از موفقیت. به این ترتیب بعد از مدتی می‌توانید با رقبا به رقابتی سالم بپردازید چرا که ممکن است تحلیل شما از قضایا درست تر باشد به خاطر تنوع بیشتری که از منابع اطلاعاتی و اخبار خود داشته اید .

 

امروزه با استفاده از روشها و تکنیک های بسیار ساده و عملی می توان در تامین بهداشت روانی و کسب موفقیت در زندگی گامهای مثبت و سازنده ای برداشت کشفیات جدید روان شناسی معتقد است که رمز موفقیت , برخورداری از هوش و ذکاوت و یا شانس نیست بلکه در استفاده از توانایی و مهارت در عمل است . استفاده از تواناییهای جسمی و روانی که دراعماق وجود هر فرد به صورت دست نخورده باقی مانده است می تواند فرد را در راه رسیدن به هدف یاری کند و آنچه که موجب تفاوت میان فرد عادی و فرد موفق می شود , نحوه استفاده از این تواناییها است که به صورت ویژگیهایی نمایان می شود . این ویژگیها به فرد نیرو می دهند تا برای رسیدن به موفقیت فعالیت کند .

 

1- انگیزه : فرد موفق انگیزه نیرومند دارد که پیوسته او را به دنبال خود می کشاند و موجب پیشرفت او می گردد فرد برای حرکت فعالیت و تلاش خود دلیلی یافته که موجب می گردد , از تواناییهای بالقوه خود استفاده نمود و استعدادهای درونی خود را شکوفا کند.وجود انگیزه افراد موفق را از افراد عادی متمایز می کند و سبب می شود که زندگی رنگ و روی خاصی بگیرد. هیچ عظمتی بدون انگیزه بزرگ به دست نمی آید , خواه در زمینه ورزشی باشد خواه هنری و علمی ....

 

2- ایمان : ایمان نیروی محرکه ای است که وجود را به سوی ترقی و تعالی حرکت می دهند حضرت علی (ع)در نهج البلاغه آمده است : (( ایمان , عبارت است از معرفت و یقین قلبی و اقرار داشتن به زبان و عمل کردن بر طبق آن )) .

ایمان انسان را امیدوار بار می اورد و دل را به خداوند و رحمت او مطمئن می سازد . قانون زندگی , قانون اعتقاد و ایمان است . در جزر و مد زندگی, نگرانیها و هیجانات روحی , اتکاء به خداوند و ایمان به تعالیم الهی , بهترین پناهگاه است . افراد موفق کسانی هستند که ایمانشان محکم است و توجهات دلشان به ساحت قدس الهی زیاد است .

 

3- استراتژی : برای رسیدن به موفقیت تنها داشتن نیروی محرکه و منابع کافی نیست بلکه باید از منافع به موثرترین وجه استفاده نمود و مسیرو جهت مشخصی را نیز تعیین کرد . استراتژی روشی است که با آن امکانات را در جهت هدف تنظیم می کنند . استراتژی شناخت این واقعیت است که با هوش ترین و نیرومندترین فرد هم برای پیشرفت , نیاز به پیدا کردن راه صحیح دارد. اگر فرد بداند که برای تصمیم گیری ها چه قدمهایی را باید بردارد و نحوه برداشتن قدمها چگونه است , هر زمان که دچار بی تصمیمی گردد , می تواند خود را به فرد مصممی تبدیل کند . همه انسانها منابع و امکانات یکسانی را در اختیار دارند ام استراتژی یعنی نحوه استفاده از آن منابع و امکانات را نمی دانند . برای رسیدن به هدف , کافی است , استراتژی خاص آن را دانست .

 

4- درک ارزشها: ارزشها سیستم خاص عقیدتی برای تشخیص درستیها از نادرستی ها هستند. شناخت این ارزشها است که زیستن را توجیح می کند چیزهایی مانند تقوا حب وطن , ایمان به خدا عشق به آزادی , نوع دوستی ارزش نامیده می شوند . ارزش , قضاوتی اساسی اخلاقی و عملی در مورد چیزهایی است که دارای اهمیت هستند. ارزشها , نوعی داوری است درباره آنچه که زندگی را برای ما ارج دار می کند . بسیاری از مردم در مورد این که چه چیزی در زندگی آنها مهم است قضاوت روشنی ندارند و اغلب کارهایی را می کنند که بعدا موجب ناخوشنودی آنان می گردد و دلیل آن هم این است که به طور ناخود آگاه اموری را برای خود و دیگران صحیح می دانند اما مطلب برای خودشان روشن نیست . هنگامی که موفقیت های بزرگ از نظر می گذرانیم , تقریبا همیشه به کسانی بر می خوریم که به روشنی می دانند چه چیزهایی واقعا مهم هستند , به عبارت دیگر از ارزشها درک روشنی دارند .

 

5- انرژی : انرژی به صورتهای مختلفی خود را نشان می دهد , گاهی به صورت خروش و هیاهوی شادمانه و زمانی به صورت میل به سازندگی است . حرکت به سوی زندگی بهتر و موفقیت , با حالت سستی و افسردگی تقریبا غیر ممکن و محال است . افراد موفق , همیشه به دنبال فرصتها هستند . آنان معتقدند که انسان هیچ وقت به اندازه کافی وقت ندارد . موفقیت های بزرگ را نمی توان از شور و انرژی جسمی و معنوی که سبب می شوند تا فرد از همه توان خود استفاده کند , جدا نمود . بنابراین هر چه انرژی فرد بیشتر باشد بدن کارایی بیشتر و روحیه بهتری داشته و بهتر می تواند , استعدادهای نهفته خود را برای رسیدن به نتایج عالی به کار گیرد .

 

6- تسلط به فن ارتباط: قدرت ایجاد رابطه یکی از مهم ترین مهارتهایی است که هر فردی می تواند داشته باشد . امروزه دانشمندان علوم رفتاری به این نتیجه رسیده اند که ارتباط مایه قدرت است و کسانی که این فن را به نحو موثر به کار می گیرند می توانند جهان را به گونه ای متفاوت درک کنندو جهان نیز آنان را به گونه ای متفاوت درک می کند . کسانی که بر اندیشه ها , احساسات واعمال اکثر انسانها تاثیر می گذارد افرادی هستند که می دانند چگونه از ابزار قدرتمند ارتباطات استفاده کنند .

 

هر فردی از طریق برقراری دو نوع ارتباط , تجربیات زندگی خود را شکل می دهند :

 

الف ) ارتباطات درونی یعنی گفتن یا احساس تصورات درونی .

 

ب) ارتباط بیرونی یعنی استفاده از کلمات , لحن صدا و تغییرات چهره برای برقراری ارتباط با دنیای خارج .

 

مساله مهم و قابل توجه این است که زندگی افراد موفق نشان می دهد که اتفاقات روزانه تعیین کننده کیفیت زندگی نیست بلکه عکس العمل های انان در برابر این اتفاقات تعیین کننده است .

 

7- نیروی صمیمیت : افرادی که بتوانند رشته های مودت و صمیمیت را با مردمی که دارای عقاید و فرهنگ متفاوت هستند مستحکم کنند , بزرگترین موفقیت را در زندگی خود به دست آورده اند . تقریبا تمام افراد موفق قدرت فوق العاده در جلب دوستی دیگران دارند و می توانند با افرادی که خصوصیات و اعتقادات گوناگون دارند ایجاد صمیمیت کنند . افراد موفق همچنین دارای نرمش , انعطاف پذیری و جاذبه خاصی هستند و بدین ترتیب می توانند , توجه افراد کثیری را به خود جلب کنند . چنانچه بتوان با افراد مناسب , رابطه صمیمانه و دوستانه برقرار ساخت می توان هم نیاز آنان را برطرف نمود هم آنان احتیاج فرد را بر طرف سازند .

5عادت روزانه برای موفقیت در کار و زندگی

5عادت روزانه برای موفقیت در کار و زندگی

 


5 عادت روزانه برای موفقیت در کار و زندگی

حال هر روز ما بازتابی از شرایط جامعه، شرایط اقتصادی و حالات روانی خودمان است اما نکته اینجاست که می شود تمام این شرایط را تحت کنترل شخصی درآورد و با وجود همه سختی های زندگی از آن لذت برد.

 

بعضی از اقدامات هستند که اگر در زندگی روزانه مان به آنها توجه کنیم و بیشتر برایشان ارزش قائل شویم، می توانند به ما در داشتن زندگی بهتر کمک کنند.

به عبارت ساده تر برخی کارها اگر برای ما به عادت تبدیل شوند، حال هر روزمان را بهتر می کنند. مثلا این پنج کار را امتحان کنید و با آنها مثل یک عادت روزانه و همیشگی برخورد کنید. مطمئن باشید ضرر نخواهید کرد:

 


1. چیزهای جدید را امتحان کنید

تست کردن چیزهایی که پیش از این در موردشان زمینه یا تجربه ای نداشته اید، می تواند در بهبود اعتماد به نفس و توانایی های شما اثر گذار باشد و در نتیجه روز خوبی را برایتان رقم بزند.

 

البته دو شرط وجود دارد: یکی اینکه از ریسک کردن نهراسید و دوم اینکه اطمینان داشته باشید تلاش شما ثمربخش خواهد بود.

 

2. ترس از شکست را از خود دور کنید

شکست هم اگر خوردید، باور داشته باشید که نه آسمان به زمین آمده و نه زمین جای آسمان را گرفته. لطفا به جای اینکه راه بروید و آیه یاس بخوانید، کمی بنشینید و با آرامش فکر کنید که کجای کار اشتباه بوده است.

 

به شرطی می توانید از شکست ها استفاده کنید که ترس از آنها را از خود دور کنید. به عبارتی دیگر اگر از شکست بترسید، نمی توانید بیاموزید.

 

3. نبض محیط اطراف را در دست بگیرید

محیط دور و برتان را آنطور که خود دوست دارید درست کنید. اجازه ندهید دیگران بر شما مسلط شوند و شما عضو حزب باد شوید و هر کجا آنها رفتند و هر چه کردند شما هم عینا تکرار کنید.

 

نبض محیط اطراف اگر دستتان باشد، همه چیز بر وفق مرادتان خواهد بود.

 

 

4. بلند مدت فکر کنید

افق دیدتان را بیشتر کنید. کمی دورترها را هم ببینید. در لحظه زندگی کنید اما نیم نگاهی هم به آینده ای که کمی دورتر است داشته باشید. به طور کلی برای برنامه ریزی ها و آنچه در سر دارید پلن های بلند مدت در نظر بگیرید.

 

 

5. زندگی را برای خود شاد و مفرح کنید

 

زندگی سخت است، این قابل کتمان نیست، به ویژه با شرایط فعلی اقتصادی. اما می شود روزنه هایی هم برای شادی پیدا کرد که به اندازه کل ساعت های سخت می ارزند و می توانند خستگی را از تنمان بیرون کنند.

مثبت تر فکر کنید، تفریح را حتما در برنامه روزانه خود قرار دهید. از رسیدن به خودتان هم غافل نشوید.

تغذیه در تکواندو



تغذیه در رشته تکواندو



رشته تکواندو,تغذیه در رشته تکواندو,تغذیه در رشته های رزمی

تغذیه در رشته تکواندو
ویژگی های ورزش تکواندو :
مشخصه ی این ورزش فعالیت بی هوازی با شدت بالا همراه با فعالیت هوازی کمتر از ماکزیمم است.


تمرین:
از اولین آموزش ها برای تکواندو کاران افزایش تکنیک و تاکتیک آنهاست. در این رشته تقویت نیروی فکری به اندازه ی تقویت نیروی جسمانی اهمیت دارد. ممکن است فعالیت های لازم برای تناسب اندام و همچنبن حرکات ژیمناستیکی در برنامه ی آنهاگنجانده شود.


مسابقات تکواندو:
مسابقات آنها در 3 وقت 2 دقیقه ای که بین آنها یک دقیقه فاصله است انجام میشود. تکواندوکاران معمولا" در طول روز 3 تا 5 بار مسابقه می دهند تا به فینال برسند. زمانی که ذخایر قند و آب برای مصرف در طول یک مسابقه کافی نباشد ورزشکارانی که در مسابقات قهرمانی فعالیت می کنند فشار زیادی روی ذخایر قند و مایعات بدن خود می آورند.

افزایش مقادیر قند و مایعات بدن دربین مسابقات برای ادامه ی عملکرد خوب ورزشکاران ضروری است.


ویژگی های بدن:
توانایی حرکات اعضای بدن در هوا با حداکثر سرعت در این ورزش ضروری است. سطوح چربی بدنی کم به ورزشکاران برای سرعت بخشیدن به عملکرد خود تا حداکثر ممکن کمک می کند. درنتیجه ورزشکاران سعی می کنند با حداقل چربی بدنی در مسابقات شرکت کنند. ورزش تکواندو در گروه های وزنی مختلف برگزار می شودتا حریف ها از نظر قدرت با هم یکسان تر باشند.

به هر حال ورزشکاران سعی می کنند حداکثر وزن گروه خود را داشته باشندتا نشان دهد که در بین گروه خودشان قویترین هستند.

گروه بندی های وزنی برای مردان از قرار زیر است:
58- کیلوگرم / 69-58 کیلوگرم / 80- 69 کیلوگرم / بالای 80 کیلوگرم


وگروه های وزنی برای زنان به این قرار است:
49- کیلوگرم / 57-49 کیلوگرم / 67- 57 کیلوگرم/ بالای 67 کیلوگرم


توصیه های غذایی معمول:
سطوح چربی بدنی و تنوع وزن های بدنی:
تمرکز این ورزشکاران روی این است که کمترین سطح چربی بدنی را داشته باشند و سعی می کنند که قبل از مسابقه وزن خود را کم کنند تا در پایین ترین گروه وزنی ممکن انتخاب شوند. این مسئله نشانگر اهمیت کنترل وزن است. ممکن است الگوهای غذایی قبل از مسابقه شامل محدودیتهای زیادی باشد و بعد از مسابقه با زیاده روی هایی همراه شود. این سیکل ایجاد نوساناتی در توده ی بدن و سطح چربی بدن می کند و احتیاجات غذایی بدن را در طولانی مدت فراهم نمی کند.


رژیم غذایی در طول تمرینات و مسابقات هفتگی:
ورزشکاران اگر از نظر انرژی و مایعات بدن تامین شده باشند بیشترین نتیجه را از هر جلسه تمرین خواهند گرفت. تمرکز همه ی برنامه های غذایی باید روی غذاهای مغذی غنی از قند همانند پاستا، برنج، نان، میوه جات و محصولات لبنی طعم دار باشند تا برای عضلات مقادیر سوخت مورد نیاز تمرین را فراهم آورد.

مقادیر متوسطی از منابع غذایی پروتئین و کم چربی مثل گوشت خام، مرغ، ماهی، تخم مرغ ومنابع گیاهی باید به این غذاها برای برقراری تعادل غذایی استفاده شود و  همان طور که مقادیری از میوه جات و سبریجات برای فراهم کردن ویتامین ها و مواد معدنی مورد نیاز است.

 

علاوه بر همه ی اینها ورزشکاران نیازمند برخورداری از یک برنامه ی آموزشی هستند که توسط یک طرح تغذیه ای که تمام احتیاجات غذایی آنها را فراهم می آورد ثابت شود. در حالیکه به آنها اجازه ی برخورداری و حفظ یک فیزیک بدنی مناسب برای گروه وزنی شان را فراهم کند. غذاها و میان وعده های غذایی باید به طوری مناسب برای ورزشکاران برنامه ریزی شود تا بتواند انرژی مناسب را برای تمرین و همچنین تامین انرژی از دست رفته در هنگام تمرین را انجام دهد.


زمانیکه فاصله ی بین وعده ی غذایی و تمرین طولانی است ( مثلا" خوردن غذا در نهار و تمرین در عصر اما دیروقت آن روز ) بهتر است 2-1 ساعت قبل از تمرین یک وعده ی غذایی غنی از کربوهیدرات را دریافت نمود.

مثال هایی از وعده هایی که می توان نام برد: ماست و میوه، یک کاسه غله ی صبحانه، نان تست با شیر چرب یا داغ، اگر استفاده از یک وعده ی غذایی اصلی 30 یا 60 دقیقه بعد از بازی امکان پذیر نیست برای ریکاوری یک میان وعده ی غذایی شامل 50 تا 100 گرم کربوهیدرات می تواند یک انتخاب خوب برای شما باشد. این گونه غذاها باید همراه آب باشند تا بتوانندآب از دست رفته ی بدن را نیز تامین کنند:


50 گرم کربو هیدرات:
800 تا 1000 میلی لیتر نوشیدنی ورزشی
3 قطعه میوه ی متوسط
2 بسته غلات صبحانه
200 گرم ماست به همراه غلات
یک کاسه پر از غله صبحانه همراه شیر کم چرب
2 قطعه نان تست با نوشیدنی شکلاتی داغ
میان وعده های دیگر غذایی


وزن در تکواندو:
ورزشکاران تکواندو کار سعی می کنند در بالاترین وزن گروه وزنی خود فعالیت کنند. به عنوان مثال یک مرد 72 کیلوگرمی سعی می کند 2 کیلوگرم از وزتن خود را کم کند تا بتواند در دسته ی 69 کیلوگرم مسابقه دهد تا اینکه در دسته ی 80 کیلوگرمی مسابقه دهدکه در آن جزء وزن های پایین محسوب می شود.

باید انتخاب گروه وزنی در طولانی مدت ومتناسب با سلامت و عملکرد مناسب تکواندو کار مشخص شود.

 

روش های زیر به مناسب کردن وزن تکواندو کار در روزهای نزدیک نزدیک به مسابقه کمک خواهد کرد:
- 2 تا 3 روز قبل از مسابقه باید از خوردن نمک جلوگیری کرد تا از باقی ماندن آب در بدن جلوگیری کرد.
-استفاده از رژیم غذایی ای که مواد غیر قابل هضم کمتری داشته باشد در 24 ساعت قبل از مسابقه به کاهش وزن کمک خواهد کرد چون روده را از غذاها و فیبرهای هضم نشده خالی می کند.

غذاهایی که مواد غیر قابل هضم کمتری دارند:
غلات کم فیبر مثل پاپ کورن، نان سفید، مربا، عسل، آب میوه، شیر کم چرب، نوشابه ی ورزشی، کمپوت میوه، ژله، سوپ ( مثل سوپ آب مرغ )، پاستای سفید، برنج سفید.


قرص های پروتئین های انرژی زا همراه با پودر:
این گونه غذاها برای تامین نیاز های بدن به مواد مغذی موثرند. در عین حال سبک اند و راحت هضم می شوند. بعضی ورزشکاران برا کم کردن وزن کارهایی انجام می دهند که بدنشان آب از دست دهد که مقادیر زیاد آن بر عملکرد ورزشکار موثر است و خطر شوک گرمایی را افزایش می دهد.

هوشمندانه تر آن است که ورزشکاران غذای دریافتی شان را دستکاری کنند تا به صورت غیر فعال در طول روز قبل از مسابقه  به صورت غیر فعال آب بدنشان را کم کنند.


از دست دادن آب بدن به صورت غیر فعال این گونه است که ورزشکار دریافت مایعات را محدود می کند درعین حال فعالیت های روزانه اش را دارد. به خاطر داشته باشید شب هنگام که می خوابید حدود 500 گرم از وزن بدنتان کم می شود که این پدیده به علت کم شدن آب به صورت غیر فعال رخ می دهد.


استفاده از سون او لباس های گرم کن توصیه نمی شود.
بعد از وزن گیری:

معمولا" تکواندوکاران صبح روز مسابقه وزن کشی می شوند. پس زمان کمی بر آنها برای ذخیره سازی مجدد انرژی و بالا بردن سطوح مایعات بدن وجود داردکه نشان دهنده ی این است که باید یک برنامه ریزی دقیق وجود داشته باشد تا بتوان این امر را به بهترین صورت انجام داد.

 

نوشابه های ورزشی  یکی از بهترین انتخاب ها برای تامین  آب بدن قبل از مسابقه است. غذاهای مایع، غلات و شیرینی  نیز ممکن است برای کسب انرژی بیشتر مورد استفاده قرار گیرند. این موارد برای استفاده در بین مسابقات نیز مناسب است.

منبع:

موسیقی و ورزش

 

روانشناسان می‌گویند؛ مطالعات جدید نشان می‌دهد که گوش دادن به موسیقی، ظرفیت ورزش کردن و تمرینات بدنی را افزایش می‌دهد.

پژوهشگران دانشگاه برونل در انگلیس دریافته‌اند که استفاده از موسیقی مناسب می‌تواند ظرفیت و توان ورزش کردن را در شما تا ۱۵ درصد بالا ببرد.در واقع موسیقی‌هایی که ضربه‌های قوی و سریع دارند، بهترین گزینه هستند.در این پژوهش، محققان روی ۳۰ داوطلب که هنگام دویدن روی تردمیل (دستگاه دویدن ثابت) به موسیقی‌های انتخابی خود گوش می‌دادند، آزمایش و مطالعه کردند و از این افراد خواستند که هماهنگ با ضربه‌های آهنگ ورزش کنند.این وضعیت یعنی شنیدن موسیقی در حین ورزش اشتیاق و توان ورزشکار را بالا می‌برد و باعث می‌شود حتی افرادی که در معرض خستگی بدنی ناشی از انجام تمرینات هستند، انرژی گرفته و بیشتر از دویدن یا تمرینات لذت ببرند.صدای موسیقی به اشخاص انگیزه می‌دهد و به میزان قابل توجهی علائم خستگی را از بین می‌برد.مشروح این پژوهش در مجله روانشناسی ورزش منتشر شده است.

موفقیت9

با پایان غرور، مردانگی آغاز می شود.

بی صبری در راه موفقیت، مانع بزرگی است.

ثروت را برای زندگی بخواهید، نه زندگی را برای ثروت.

اگر می خواهی هستی را بشناسی خود را بشناش.

مغرور بودن به دانش خود، بدترین نوع جهالت است.

بیشتر کسانی موفق شده اند که کمتر تعریف شنیده اند. 

هر کس مرتکب اشتباهی نشده، اکتشافی هم نکرده است.

هیچ وقت سر مادرت داد نزن !!

مادر ...

ساعت 3 نصف شب بود که صدای تلفن پسری را از خواب بیدار کرد. پشت خط مادرش بود . پسر باعصبانیت گفت چرا این وقت شب مرا ازخواب بیدارکردی؟ مادرگفت 25 سال قبل درهمین موقع شب تو مرا ازخواب بیدار کردی فقط خواستم بگویم تولدت مبارک. پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد صبح سراغ مادرش رفت .وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت...ولی مادر دیگر دراین دنیا نبود.....       

موفقیت8

 

در روی زمین به تکبر راه مرو که نمی توانی زمین را بشکافی و هرگز قامتت به بلندای کوهها نمی رسد.

 اسراء آیه ۳۷

ای فرزند آدم ! اندوه روز نیامده را بر امروزت میفزا، زیرا اگر روز نرسیده، از عمر تو باشد خدا روزی تو را خواهد رساند.

حضرت علی(ع)

بخشنده ترین مردم کسی است که در هنگام قدرت می بخشد.

امام حسین(ع)

یک عمل درست، بهتر است از هزار نصیحت.

پروفسور حسابی

خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها -یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را ازآرزوهای دست نیافتنی خالی کن

کوروش کبیر

ساعتها را بگذارید بخوابند ، بیهوده زیستن را نیازی به شمردن نیست .

دکتر علی شریعتی

هیچ دعائی بالاترازاین نیست که خدا ما را از خودش دور نکندوهیچ دردی هم بالاترازدردهجران نیست .

الهی قمشه ای

من در تولد خود نقشی نداشتم و در مرگ خود نیز نقشی ندارم ، نقش من فقط در زندگی من است.

گوته

برای دشمنانت کوره را آنقدر داغ مکن که حرارتش خودت را نیز بسوزاند.

ویلیام شکسپیر

انسان اگر فقیر و گرسنه باشد بهتر از آن است که پست و بی عاطفه باشد.
چارلی چاپلین
مرد بی شهامت کسی است که در جایی که باید اعتراف کند، خاموش بنشیند.
آبراهام لینکلن

هیچگاه زود قضاوت نکنیم !!

معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا…دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟

معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟

فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی بی انظباطش باهاش صحبت کنم ))
دخترک چانه لرزانش را جمع کرد …بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :
خانوم …مادم مریضه … اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن … اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد …اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه … اونوقت …
اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم …
اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم …
معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا …
و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد …

نخند!!!!!!

هرگز به آدم ها نخند !!

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب ، نخند !

به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری ، نخند !

به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ی کوتاه معطلت کند ، نخند !

به دبیری که دست و عینکش گچی ست و یقه ی پیراهنش جمع شده ، نخند !

به دستان پدرت...

به جارو کردن مادرت...

به راننده ی چاق اتوبوس...

به رفتگری که در گرمای تیر ماه کلاه پشمی به سردارد...

به راننده ی آژانسی که چرت می زند...

به پلیسی که سر چهار راه با کلاه صورتش را باد می زند...

به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و در کوچه ها جار می زند...

به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد...

به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی...

به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان...

به زنی که با کیفی بر دوش به دستی نان دارد و به دستی چند کیسه میوه و سبزی...

به هول شدن همکلاسی ات پای تخته...

به مردی که در بانک از تو می خواهد برایش برگه ای را پر کنی...

به اشتباه لفظی بازیگر نمایشی...

نخند ...
نخند که دنیا ارزشش را ندارد ...

که هرگز نمی دانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند:

آدم هایی که هر کدام برای خود و خانواده ای، همه چیز و همه کسند.

آدم هایی که برای زندگی تقلا می کنند...

بار می برند...

بی خوابی می کشند...

کهنه می پوشند...

جار می زنند...

سرما و گرما را تحمل می کنند...

و گاهی خجالت هم می کشند

خیلی ساده ... نخند دوست من!!!

هرگز به آدم ها نخند
خدا به این جسارت تو نمی خندد ؛ اخم میکند.