راه های موفقیت

راه های موفقیت

ارائه دهنده مطالب آموزنده
راه های موفقیت

راه های موفقیت

ارائه دهنده مطالب آموزنده

شخصیت شناسی: چه تصویری از خود ساخته اید؟

شخصیتی که همه ما از خود در اجتماع نمایش می دهیم، به نوعی رزومه ما محسوب می شود که دیگران براساس آن قضاوت و ارزیابی مان می کنند؛ البته شاید برای برخی از ما اینکه دیگران در موردمان چه فکری می کنند، ارزشی نداشته باشد و برایمان مهم نباشد دیگران ما را چگونه می بینند و در حقیقت به تصویری که از خود به اجتماع نشان می دهیم، بی توجه باشیم.

شخصیتی که همه ما از خود در اجتماع نمایش می دهیم، به نوعی رزومه ما محسوب می شود که دیگران براساس آن قضاوت و ارزیابی مان می کنند؛ البته شاید برای برخی از ما اینکه دیگران در موردمان چه فکری می کنند، ارزشی نداشته باشد و برایمان مهم نباشد دیگران ما را چگونه می بینند و در حقیقت به تصویری که از خود به اجتماع نشان می دهیم، بی توجه باشیم.

ما هرگز نمی توانیم بفهمیم که چه تصویری از خودمان ساخته ایم؛ چون معمولا نوعی رفتار می کنیم که احساس می کنیم در آن موقعیت بهترین انتخاب است؛ اما اگر فردی صادق باشد یا یک دوست واقعی نظر صادقانه اش را به ما بگوید، می توانیم نمود بیرونی رفتارمان را دریابیم. درواقع شما می توانید با مشاهده عکس العمل های افراد و نیز نحوه برخورد آن ها با خودتان، به تصویر اجتماعی خود پی ببرید.

آیا با مشاهده رفتارهای دیگران می توانید دریابید که آن ها در مورد شما چه فکری می کنند؟ آیا تصویری واقعی از خودتان در اجتماع ساخته اید، تصویری که واقعا همان شخصیت شما باشد؟

هر سوال این آزمون را با دقت مطالعه کنید و ببینید هر مورد به چه میزان شخصیت شما را توصیف می کند.

۱ افرادی که هرازگاهی مرا می بینند، مسائلی از قبیل اینکه «من کجا زندگی می کنم» یا «علاقه مندی هایم چیست» را فراموش می کنند.

الف: همیشه ب: معمولا ج: به ندرت

۲ مردم مرا به خاطر علایق، باورها و طرز لباس پوشیدنم مسخره می کنند.

الف: همیشه ب: معمولا ج: به ندرت

۳ هیچ کس نمی تواند مرا به خوبی به دیگران معرفی کند.

الف: همیشه ب: معمولا ج: به ندرت

۴ کارمندان شرکت ها، فروشندگان و منشی ها به من چندان توجه نمی کنند و معمولا مرا بسیار منتظر می گذارند تا به کارهایم رسیدگی کنند یا به سوالم پاسخ دهند.

الف: همیشه ب: معمولا ج: به ندرت

۵ در جمع های مختلف با اینکه خودم را معرفی کرده ام، حاضران نامم را فراموش می کنند، اما نام دیگر افراد حاضر جمع را به یاد دارند.

الف: همیشه ب: معمولا ج: به ندرت

۶ در گروه های مختلف کسی نظر مرا نمی پرسد.

الف: همیشه ب: معمولا ج: به ندرت

۷ مردم معمولا میان صحبت هایم می پرند و طوری رفتار می کنند که گویا صحبت های آن ها مهم تر از صحبت های من است.

الف: همیشه ب: معمولا ج: به ندرت

۸ در مکان های عمومی، همراهانم مدام مسائل مختلف را به من گوشزد می کنند؛ مثلا می گویند؛ آرام تر صحبت کن، در را ببند، این طور غذا نخور...

الف: همیشه ب: معمولا ج: به ندرت

۹ مردم گاهی اوقات صحبت هایشان را برای من ساده تر می کنند، گویی احساس می کنند من متوجه منظور آن ها نمی شوم.

الف: همیشه ب: معمولا ج: به ندرت

۱۰ مردم مرا به خاطر مطرح کردن موضوعات در مکان و زمان نامناسب سرزنش می کنند.

الف: همیشه ب: معمولا ج: به ندرت

اکنون برای محاسبه امتیازاتتان برای هر پاسخ (الف)، یک امتیاز، پاسخ (ب)، دو امتیاز و پاسخ (ج)، سه امتیاز در نظر بگیرید و در نهایت تمام امتیازاتتان را با هم جمع بزنید. به یاد داشته باشید، این امتیاز نشان دهنده شخصیت شما نیست، بلکه نشان دهنده چیزی است که مردم در مورد شما تصور می کنند.

امتیاز ۲۵ تا ۳۰: شما یک شخصیت اجتماعی قوی از خودتان ساخته اید؛ به طوری که مرد حتی جزئیات زندگی شما را به یاد دارند. وقتی صحبت می کنید به خوبی به صحبت های شما گوش می دهند و هنگام صحبت شما را مخاطب خود قرار می دهند. شما از نظر مردم، فردی محبوب و جذاب هستید.

امتیاز ۱۷ تا ۲۵: شما در حد میانه قرار دارید. مردم از دیدن شما خوشحال می شوند و دوست دارند شما را به جمع خود دعوت کنند؛ البته همیشه نمی توانید در ابتدای آشنایی تاثیری قوی بر دیگران بگذارید؛ اما رفتار اجتماعی شما پسندیده و قابل قبول است و به ندرت رفتارهای ضداجتماعی و غیراخلاقی از خود نشان می دهید. بیشتر مردم در همین دسته ای که شما قرار دارید، جای می گیرند.

امتیاز ۱۰ تا ۱۶: شما باید کمی بیشتر بر روی وجه اجتماعی خود کار کنید. پاسخ هایی را که به سوالات این آزمون داده اید، با یک دوست معتمد مرور کنید و از او بخواهید صادقانه بگوید با چه رفتارهایی می توانید تصویر بهتری از خودتان بسازید و خودتان را همان گونه که واقعا هستید، نشان دهید تا ارتباطات بهتری را تجربه کنید و از بودن در جمع های مختلف بیشتر لذت ببرید. هر کسی توانایی دارد که تصویر اجتماعی بهتری از خودش بسازد؛ پس اگر در این گروه جای گرفته اید، به هیچ وجه احساس ناامیدی نکنید.

اینکه بتوانیم خودمان را همان گونه که دیگران ما را می بینند، ببنیم، یک هدیه بسیار بزرگ و ارزشمند است. ما نمی توانیم خودمان را آن گونه که از بیرون دیده می شویم، ببینیم؛ چون مدام درگیر همان تصویری هستیم که در ذهن مان از خودمان ساخته ایم و دوست داریم همان را ببینیم. تصویر شخصیتی ما را سه عامل تشکیل می دهد: «کسی که فکر می کنیم هستیم»، «کسی که سعی می کنیم به دیگران نشان دهیم» و «فردی که دیگران می بینند»؛ یعنی تصویر ما از دید دیگران.

هر چه این سه با هم هماهنگ تر و به هم نزدیک تر باشند، ما از لحاظ شخصیتی سالم تر و از لحاظ روحی متعادل تر خواهیم بود؛ البته به ندرت اتفاق می افتد که این سه در فردی کاملا با هم منطبق باشند؛ چون ما آموخته ایم در موقعیت های مختلف به گونه ای متفاوت رفتار کنیم؛ پس به ندرت فرصت پیدا می کنیم خودمان باشیم و همان فردی را نشان دهیم که هستیم.

طوری که که در محافل ظاهر می شویم، صحبت و رفتار می کنیم معمولا نوع رفتار و عکس العمل دیگران با ما را تعیین می کند. اگر رفتاری عصبی و غیردوستانه داشته باشیم، به احتمال زیاد واکنش هایی مشابه دریافت می کنیم. اگر رفتار دوستانه ای داشته باشیم رفتاری دوستانه نیز دریافت می کنیم. اگر با اعتماد به نفس باشیم و خودمان را قبول داشته باشیم، مسلما رفتارهایی همراه با احترام نیز دریافت می کنیم.

پس اگر این مسئله که دیگران توجه چندانی به شما ندارند بیا نام و علاقه مندی هایتان را فراموش می کنند، شما را آزار می دهد می توانید از این به بعد هرگاه در جمعی حاضر شدید با اعتماد به نفس بالا با صدایی رسا و لحنی مطمئن سلام کرده و خود را معرفی کنید، با قدرت در مورد خودتان صحبت کنید و به دیگران احترام بگذارید، خوش برخورد و مثبت باشید تا دیگران نیز ناخودآگاه این پیام را دریافت کنند که باید با شما رفتاری مناسب و در خور شان و شخصیتت تان داشته باشند.

دانستن این نکته و بسیاری نکات کوچک و بزرگ دیگر به بهبود روابط اجتماعی ما کمک می کند و موجب می شود بتوانیم با ایجاد اندکی تغییر در خود و توجه بیشتر به رفتار و گفتارمان کاری کنیم تا از بودن در جمع های مختلف بیشتر لذت ببریم. به این ترتیب می توانیم فرصت های بهتری در زمینه کار، تحصیل و روابط برای خود ایجاد کرده و زندگی موفق تر و پربارتری را تجربه کنیl

۱۰ فرد خطرناکی که باید از آنها دوری کنید!

عوامل استرس زا همیشه در زندگی ما وجود دارند. برای اینکه کارایی بیشتری داشته باشیم می بایست افراد خطرناک و استرس زا را از زندگی خود دور کنیم.

عوامل استرس زا همیشه در زندگی ما وجود دارند. برای اینکه کارایی بیشتری داشته باشیم می بایست افراد خطرناک و استرس زا را از زندگی خود دور کنیم. تمرکز بر اولویت ها و خلاص شدن از شر این افراد می تواند برای پیشرفت ما مفید باشد. اما در ابتدا باید این افراد را شناسایی کنیم.

۱ افراد خودپرست

گاهی اوقات غرور یک فضیلت اخلاقی محسوب می شود. اما متکبر بودن یعنی شما مملو از خودپرستی هستید و فکر می کنید که برتر از دیگران هستید. بودن در کنار افرادی که با شما محترمانه رفتار نمی کنند و همواره شما را تهدید و تحقیر می کنند می تواند برای پیشرفت شخصی شما مسموم کننده باشند.

۲ افراد حسود

این افراد از اینکه شما در شرایط دشوار باشید خوشحالند و موفقیت شما آنها را آزرده می کند. آنها معتقد هستند که بیشتر از شما لایق موفقیت هستند. ممکن است شما آنها را پشتیبان و همراه خود در رسیدن به موفقیت بدانید، اما افراد حسود ترجیح می دهند که نسبت به تواضع و عقلانیت شما اظهار تنفر کنند. این نوع افراد را باید به هر قیمتی از خود دور کنید.

۳ افراد متظاهر

این افراد فقط در خوشی هایتان دوست شما هستند. زمانیکه به کمک آنها نیاز دارید در کنار شما نمی مانند. نمی توان به آنها تکیه کرد. هر چه سریع تر این ویژگی را در آنها تشخیص دهید و برای این روابط حد و مرز قرار دهید.

۴ افراد پس رونده

این افراد راه پیشرفت شما را پیچیده می کنند و شما را به عادت های گذشته باز می گردانند. آنها می خواهند که شما به موقعیت پیشین خود بازگردید و راکد باشید. تشخیص این افراد ممکن است سخت باشد، آنها کسانی هستند که همیشه بخش جداناپذیری از زندگی شما بوده اند و ممکن است نادیده گرفتن آنها برای شما دشوار باشد. اما بهتر است آنها را آگاه کنید و به آنها یادآوری کنید که چقدر موفقیت برایتان مهم است. اگر آنها نمی توانند با شما کنار بیایند می توانند راه خود را از شما جدا کنند.

۵ افراد قضاوت گر

هیچ وقت هیچ چیز در نظر افراد قضاوت گر خوب نیست. آنها معتقدند که افراد، بیشتر به جای تشویق شدن باید سرزنش شوند و مورد انتقاد قرار گیرند. حتی زمانی که نیت ها خوب هستند و شما می خواهید انگیزه ی اصلی خود را به آنها بفهمانید، به شما گوش نخواهند کرد. آنها معاشران مفیدی نیستند زیرا شنوندگان خوبی نیستند. دوری از صحبت های منفی این افراد می تواند به موفقیت شما کمک کند.

۶ افراد کنترل کننده

این افراد شیفته ی کنترل کردن دیگران هستند. آنها دوست دارند شما گوش به فرمانشان باشید. آنها می توانند با فریب، بدجنسی و حقه بازی، شما را وادار کنند که خواسته هایشان را اجرا کنید. دوری کردن از چنین افرادی می تواند بهترین انتخاب برای شما باشد زیرا شما نمی توانید آنها را متقاعد کنید و یا رفتار آنها را اصلاح کنید.

۷ افراد دروغگو

درست است که دروغ گفتن متداول است و بعضی از دروغ ها بی ضرر هستند، اما افرادی که مرتب دروغ می گویند می توانند شما را نابود کنند. شما برای پیشرفت کردن باید در اطراف خود افراد قابل اعتماد داشته باشید، کسانی که شما را حمایت کنند و به شما اندیشه های صادقانه و منصفانه ارائه دهند.

۸ افراد شایعه پرداز

اینها افراد امینی نیستند و حقایق را وارونه جلوه می دهند و اطلاعات را تحریف می کنند. آنها می خواهند که دیگران آنها را بپذیرند و تصدیقشان کنند بنابراین سعی می کنند با شایعه پراکنی توجه دیگران را جلب کنند. زمانیکه می خواهید مشکلات ایجاد شده توسط این افراد را حل کنید بهترین راه این است که آنها را از زندگی خود بیرون بیاندازید، زیرا آنها مانند تومورهای سرطانی هستند.

۹ افراد مزاحم

این افراد تنها به این دلیل در زندگی شما هستند که از شما تغذیه کنند. در برخی مواقع، مورد استفاده قرار گرفتن مفید است اما نه زمانیکه به وسیله ی یک انگل باشد. نیت این افراد تنها نفع بردن خودشان است. این افراد را به هرقیمتی باید نادیده گرفت.

۱۰ افرادی که خود را قربانی جلوه می دهند

این افراد هرگز مسئولیت پذیر نیستند. آنها همیشه انگشت اتهام به سوی دیگران دراز می کنند و هیچ گاه اشتباه خود را نمی پذیرند. عکس العمل آنها می تواند برای موفقیت شما زیان آور باشد. بهترین کار خلاص شدن از دست آنها و بیرون کردن آنها از زندگیتان است.

۱۰کاری که برای رسیدن به موفقیت نباید انجام دهید

شاید هوشمندانه ترین کاری که هر فرد می تواند در زندگی اش انجام دهد این است که موجبات موفقیت دیگران را فراهم نماید چراکه از این طریق راه را برای پیروزی خودش هم هموار خواهد کرد.

شاید هوشمندانه ترین کاری که هر فرد می تواند در زندگی اش انجام دهد این است که موجبات موفقیت دیگران را فراهم نماید چراکه از این طریق راه را برای پیروزی خودش هم هموار خواهد کرد.

برای این منظور لازم است قدم هایی را بردارید و کارهایی را انجام دهید که شاید تا به حال به انجامشان فکر نکرده اید. اما در این میان ضرورت دارد که از انجام برخی کارها نیز اکیدا خودداری نمایید.

۱ بدون فکر وقت دیگران را هدر دادن

هر زمان که دیر به قرار یا جلسه ای برسید، این پیام را به دیگران می رسانید که زمان شما بیش از دیگران اهمیت دارد.

هر زمان که در فروشگاه یا سوپرمارکتی فروشنده را منتطر نگه می دارید تا کارت عابر بانک خود را پیدا کرده و پرداخت لیست عظیم خریدهایتان را انجام دهید به دیگران می فهمانید که تنها شما اهمیت دارید و بس.

هر زمان که در صفی طولانی منتظر می مانید تا بطری [بیش از اندازه بزرگ] خود را فارغ از گرمای هوا و خیل عظیم جمعیتی که پشت سرتان ایستاده، با آسودگی خیال از آب پر کنید این را به دیگران می رسانید که در دنیای کوچک خود به سر می برید و این تنها دنیایی است که اهمیت دارد.

همه این موارد، موضوعات در ظاهر کوچکی [و البته آزار دهنده در نظر دیگران] برای شما هستند اما آیا این کوچکی دلیل بر کم اهمیت بودنشان است؟ اشتباه فکر می کنید. افرادی که به امور کوچک آزاردهنده برای دیگران فکر نمی کنند، نسبت به مسائل بزرگ هم بی توجه هستند.

نحوه برخوردتان با افراد در مورد موضوعات کم اهمیت (خصوصا زمانی که نقش یک مدیر را بر عهده دارید) همه چیز را در مورد شما نشان می دهد. بهتر است همواره طوری با اطرافیان خود برخورد کنید که گویی نیازهای آنها نسبت به شما از اهمیت بیشتری برخوردار است و مطمئن باشید که با این شیوه دیگران قطعا شما را دوست خواهند داشت.

۲ نادیده گرفتن زیر دستان

نادیده گرفتن زیر دستان مساله ایست که غالبا توسط همه افراد انجام می شود. زمانی که قدم به داخل شرکتی می گذاریم، صرفا با افرادی حرف می زنیم که با آنها کار داریم و این مساله در همه حوزه ها مشهود است.

در اینجا قصد داریم یک قاعده ساده را به شما نشان دهیم: برای هر کسی که می بینید سر تکان دهید یا لبخند بزنید یا حتی به او سلام کنید؛ در واقع اگر بخواهیم ساده تر بگوییم طوری رفتار کنید که به وجود آن فرد پی برده اید.

۳ زیاده خواهی (به خصوص زمانی که بیش از اندازه زود است)

تصور کنید فردی که اصلا نمی شناسیدش از شما درخواست یک لطف [بزرگ] و البته وقت گیر را کند. به احتمال زیاد درخواستش را رد خواید کرد. حال تصور کنید که مجددا درخواستش را تکرار کند و شما نیز مجددا آن را رد می کنید و متاسفانه باز هم خواسته اش را بر زبان می آورد منتها این بار به شکلی ملتمسانه تر.

شاید آن فرد واقعا به کمک شما نیاز داشته باشد اما نیازهای یک فرد مشکل خود او هستند و این دنیا به هیچکس بدهکار نیست. در واقع هیچ فردی مستحق مراقبت یا کسب موفقیت نیست و تنها، شایستگی چیزی را دارد که به دست می آورد.

۴ نادیده گرفتن نیازمندان واقعی

در عین حال که نباید بی دلیل وقت ارزشمند خود را صرف دیگران کنیم باید این نکته را در نظر داشته باشیم که برخی از انسان ها در جایگاهی نیستند که بتوانند به خودشان کمک کنند. آنها به یک دست یاری گر نیاز دارند: چند هزار تومان پول، یک وعده غذا یا حتی یک لباس گرم.

در هر صورت مطمئن باشید که با انجام این کارها نتیجه مثبت شان را در زندگی خود خواهید دید و این نتیجه حتی به شکل احساسی خوشایند نسبت به خویشتن در شما نمود می کند.

۵ مطرح کردن سوال برای ابراز عقایدتصور کنید وقت خوردن ناهار است و از فردی که کنارتان نشسته این سوال را می پرسید که آیا به اثربخشی بازاریابی از طریق شبکه های اجتماعی ایمان دارد؟

آن شخص پاسخ می دهد: تصورم این است که در شرایط درست اینطور است و آنطور و الی آخر. شما نیز دلایل و آمار و ارقام خود را برای متقاعد نمودن این فرد ارائه می کنید تا نشان دهید که اشتباه می کند و همیطنور به استدلال چینی تان ادامه می دهید و راهی برای فرارش باقی نمی گذارید.

سعی نکنید ایده های خود را با استدلال های نادرست در مغز دیگران فرو کنید و اگر واقعا می خواهید پاسخ یک سوال را بدانید صرفا سوالتان را مطرح کنید و هر زمان که نوبت به صحبت کردن شما رسید با پرسش دیگری سعی کنید که درک بهتری نسبت به دیدگاه آن فرد پیدا کنید.

آدم ها آنهایی را که به حرف هایشان توجه نشان می دهند را دوست دارند نه اشخاصی که شیفته خودشان هستند.

۶ مهم جلوه دادن خود

گاهی اوقات افراد برای جلب توجه و به دست آوردن احترام سایرین از عباراتی نظیر «می دانی من کی هستم؟» استفاده می کنند، غافل از اینکه این قبیل جملات صرفا آنها را اشخاصی مغرور و کم اهمیت جلوه می دهد.

به دیگران بگویید که واقعا برای خودتان کسی هستید اما به یاد داشته باشید که آدمها بیشتر افرادی را دوست دارند که متواضعانه رفتار می کنند و هیچگونه حس برتری نسبت به آنها ندارند.

۷ تشخیص ندادن موقعیت های جدی

شخصیت های غیرمعمولی اغلب آدم های جالبی هستند اما تا زمانی که شرایط جدی نشده باشد. متاسفانه برخی از افراد نمی توانند از «ابراز کردن فردیت خود» در هر شرایطی جلوگیری نمایند و همواره باید خود را مطرح کنند.

اینکه شخصیت جالب و سرگرم کننده ای دارید بر اطرافیان تان واضح و مبرهن است اما زمان هایی هم وجود دارد که باید جدی باشید و شوخ طبعی خود را کنار بگذارید.

۸ دست انداختن دیگران به تقلید از خودشان

برخی افراد خود را محق می دانند تا هرطور که دوست دارند در مورد خودشان حرف بزنند و خصوصیات شخصی شان را دست مایه خنده دیگران کنند اما این اجازه را به دیگران نمی دهند که در مورد همان موضوعات حرفی به میان بیاورند.

مدل مو، وزن، اوضاع نامطلوب کاری و همسر و فرزندان از جمله چیزهایی هستند که بسیاری از افراد در مورد آنها شوخی می کنند اما دیگران را مجاز به صحبت کردن در مورد آنها نمی دادند.

هیچوقت تصور نکنید افرادی که در مورد خودشان شوخی می کنند با این کار مجوز لازم را به شما می دهند تا همان شوخی را با آنها کنید.

۹ تواضع بیش از اندازه برای جلب توجه

این خصیصه در واقع نوعی خودستایی است که در آن فرد با کم اهمیت جلوه دادن یک ویژگی برجسته خود (مثلا گفتن این جمله: فلان کشور که سفر خارجی محسوب نمی شود) سعی دارد جلب توجه نموده و خود را مطرح نماید.

در نظر داشته باشید که کارمندانتان علاقه ای به اطلاع از نگرانی و استرس شما قبل از حضور در یک کنفرانس مهم را ندارند و تمایلی به شنیدن گله های شما در مورد هزینه های تعمیر و نگهداری دو خانه بزرگ ندارند.

۱۰ تحمیل کردن عقاید

قطعا هر فردی اطلاعات جالب و مهمی در مورد موضوعات محتلف دارد اما بهتر است آنها را در موقعیت های درست با دیگران در میان بگذارد. تا زمانی که کسی از شما سوالی درباره موضوعی نپرسیده بهتر است حرفی از آن به میان نیاورید.

اطلاعات شما [مثلا یک رژیم غذایی تجویز شده از سوی پزشک] صرفا در مورد شخص شما کاربرد دارد نه افراد دیگر پس بهتر است که خط به خط جزئیات آن را برای خودتان نگه دارید.۱۰کاری که برای رسیدن به موفقیت نباید انجام دهید

چطور در ۵ قدم خودتان را به طور کامل بشناسید !!

«زمانی رسید که خطر غنچه ماندن دردناک تر از خطر شکوفا شدن بود.» آنیس نین (Anais Nin)

وقتی برای اولین بار این جمله را خواندم، احساس کردم چیزی در قلبم فشرده می شود.

در شرکتی کار می کردم، با ارزش ها و اعتقادات اصلی زندگی ام در تعارض بودم و هنوز واقعیت زندگی ام را انکار می کردم. از یک عبارت ساده استفاده کردم تا من را از کما درآورد و کمکم کند بفهمم چطور این رنج و عذاب را در زندگی ام به وجود آورده ام: با انکار چیزی که بودم.

و به چه دلیل؟ چون می توانستم بروم و تظاهر کنم کسی هستم تا دیگرانی را که کوچکترین اهمیتی برایم نداشتند، به دلایلی که اصلاً مهم نیست، تحت تاثیر قرار دهد؟ هر چقدر هم که احمق، غیرعادی و متفاوت از دیگران باشید، اصلاً ارزشش را ندارد که یک زندگی دروغی داشته باشید و با کسی که واقعاً هستید صادق نباشید.

شما همانی هستید که هستید. هرچقدر زودتر در زندگی تان این را قبول کنید و با آن کنار بیایید، روزهایتان را بسیار آسان تر و زیباتر زندگی خواهید کرد.

پس بیایید به جای اینکه آن را مخفی کنیم، به استقبالش برویم.

برای من، وقتی این دروغ به طور واضحی آشکار شد، کسی که بودم را قبول کردم، کار مسخره ام را کنار گذاشتم، کار آنلاینم را شروع کردم، سبک زندگی رویایی ام را ساختم و هیچوقت دیگر به عقب نگاه نکردم.

رازی که اصلاً نمی دانستم: شما دلتان برای زندگی دروغی تان تنگ نخواهد شد چون صادقانه زندگی کردن با خودتان بهشت واقعی است.

این شروع یک سفر خودشناسی بود که می خواهم آن را با شما در میان بگذارم: اینکه چطور خودتان را بشناسید و چطور شجاعت زندگی کردن با آنچه که هستید و باید باشید را پیدا کنید، با ارزش ها و اعتقاداتتان صادق باشید و به آرامش برسید.

چقدر خودتان را می شناسید؟ آماده اید که این را بفهمید؟

می توانید در عین متفاوت بودن با بقیه آدم های دنیا، باز هم شگفت انگیز باشید. درواقع شما به این دلیل شگفت انگیزید نه با وجود این.

متفاوت بودن خوب است. پس اگر متفاوت هستید، خوبید.

تفکر اصلی این است که بفهمید چه چیز باعث متفاوت شدن شما می شود، با این روش شناختتان نسبت به خودتان بیشتر خواهد شد.

هیچ اشکالی ندارد که بفهمید قلبتان چه می خواهد. هیچ اشکالی ندارد که برای ارتباط برقرار کردن با روحتان، بقیه دنیا را با خودتان هماهنگ کنید. شاید غیرعادی باشد اما اشکالی ندارد. پس انجامش دهید. مطمئن باشید از شناختن کسی که درونتان است، پشیمان نخواهید شد.

زیباترین چیزی که در زندگی تان خواهید دید زمانی است که به کسی تبدیل شوید که از همان ابتدای تولد واقعاً باید می بودید.

به اینکه چه رنگی یا رشته تحصیلی را دوست دارید ارتباطی ندارد. درمورد چیزهای بزرگتر صحبت می کنیم.

شناختن خودتان چیزی فراتر از این است که چه رنگی را دوست دارید، چه نوع موسیقی را می پسندید و یا چه رشته تحصیلی را ترجیح می دهید. دیگر دبیرستانی نیستیم، که «خودتان» بودن به معنی تقلید کردن از بقیه، احمقانه عمل کردن در زد و خوردها و احساس ناامنی در تمام طول روز باشد.

شناختن خودتان روند درک کردن خودتان در سطحی عمیق تر است. راهی غیرقابل پیش بینی است که برای پیمودن آن باید مشتاق باشید. این شما را با تردیدها و ناامنی های درونی تان روبه رو می کند. باعث می شود نگاهی جدی به سبک زندگیتان داشته و آن را زیر سوال ببرید.

شاید برای مدتی کوتاه همه چیز به نظرتان سخت برسد اما به مرور بهتر می شود و درست مثل چیزهای دیگر کمی تلاش در ابتدای کار به نفع آینده راهتان خواهد بود.

شناختن خودتان یعنی شناختن قدرت ها و ضعف هایتان، علایق و ترس ها، خواسته ها و آرزوهایتان. یعنی از خصوصیات ذاتی، تحمل ها و محدودیت هایتان آگاه شوید.

شناختن خودتان یعنی هدف زندگی تان را بشناسید یا حداقل به شناختن آن نزدیک شوید.

از ابتدای تولد خودتان را نمی شناسید. این شناخت را باید به مرور به دست آورید.

نمی توانید با بزرگ شدن یا بالا رفتن سنتان این شناخت را پیدا کنید. شناختن خودتان تلاشی آگاهانه است. شما این کار را با قصد و هدف انجام می دهید.

نشناختن خودتان دیر یا زود مشخص می شود. وقتی خودتان را نمی شناسید، یک ناامیدی آرام در قلب شما زندگی می کند. ممکن است انتخاب کنید که با آن زندگی کنید و نادیده اش بگیرید یا اینکه تصمیم بگیرید شروع به شناختن خودتان کنید.

۱. شخصیت خودتان را بشناسید.

شناخت شخصیت خودتان اولین قدم است. شما مجموعه ای از نظرات دیگران نسبت به خودتان را دارید که یکی از جنبه های آن است.

همچنین خودتان مجموعه اطلاعات شخصی هم درمورد اینکه چه نوع شخصیتی دارید و یا در اوقات تنهایی یا در جمع چطور آدمی هستید دارید.

موضوع این است که شخصیتتان را چه از درون و چه از بیرون بشناسید، تا بفهمید چه شکلی هستید و چه شکلی نیستید. باید بفهمید چه چیز باعث می شود در یک موقعیت خاص زندگی به طریقی خاص واکنش دهید. از خودتان سوال کنید، «چرا اینکار را کردم؟» و به آن پاسخ دهید.

چه خصوصیات اخلاقی دارید؟ بین دوستانتان چطور هستید؟ درمورد غریبه ها چطور؟ دنیای بیرون چه شخصیتی از شما می بیند؟

در روزها خوب و روزهای بد چه واکنشی دارید؟ به دنیای اطرافتان چطور واکنش می دهید؟

۲. ارزش های اصلی تان را بشناسید.

ارزش های اصلی شما آن قوانین و اصول اخلاقی هستند که نزدیک قلبتان نگه می دارید. من معمولاً از ارباب رجوع هایم می خواهم که هشت ارزش اصلی شان در زندگی را بگویند. شاید ارزش های شما از هشت مورد بیشتر باشد اما هشت ارزش مهم ترتان نقش بسیار مهمی در تصمیم گیری ها، تاثیرگذاری ها، حل مشکل ها، ارتباطات و زندگی کردنتان ایفا می کنند.

در محل کار، در خانه، در همه جنبه های زندگی، کدام ارزش ها را هیچوقت نمی توانید نادیده بگیرید؟ اینها ارزش های اصلی شما هستند.

صداقت، راستی، امنیت یا انعطاف پذیری؟ متعهد بودن به دیگران، عقلانیت یا یادگیری، آسایش مالی یا خوشگذرانی؟ آیا وفاداری از همه چیز برایتان مهمتر است یا مسئولیت پذیری؟ خلاقیت برایتان مهم تر است یا پیشرفت؟

۳. بدنتان را بشناسید.

جوانی توام با حماقت است. وقتی بیست سالم بود تصور می کردم شناخت خوبی از بدنم دارم. اما من بچه ای بیشتر نبودم. هرچه بیشتر درمورد بدنم می دانم برایم مرموزتر می شود و هرچه بیشتر به آن فشار می آورم، بیشتر متعجبم می کند. برای شما هم می تواند همینطور باشد.

شما چقدر بدنتان را می شناسید، نفس کشیدن، توانایی ها، محدودیت تعادل و انعطاف پذیری تان را تا چه اندازه می شناسید؟

آیا تابحال بدون اینکه امتحان کرده باشید، گفته اید «بدن من اینکار را نمی تواند انجام دهد» یا «نوع بدن من به این کار نمی خورد»؟ قبل از اینکه درها را به سمت چیزهای امکان پذیر ببندید، یکبار دیگر نگاه کنید. وقت بگذارید تا با بهترین معبد جهان، بدنتان، صمیمی تر شوید.

۴. آرزوهایتان را بشناسید.

آرزوها و امیدهای شما راه شما را به سوی آینده می سازند. کمکتان می کنند زندگی را بسازید که به داشتن آن افتخار کنید.

آرزوهایتان خیلی مهم اند. آرزوهایتان ارزش دنبال کردن دارند. به هیچ چیز دیگر باور نداشته باشید.

سعی کنید آرزوهایتان را هم خوب بشناسید. سعی کنید جزییات و خصوصیات آنها را تحلیل کنید.

اگر می خواهید موسیقی دان شوید، از خودتان سوال کنید: چه سازی دوست دارید بزنید؟ به چه سطح حرفه ای می خواهید برسید؟ می خواهید این بخش از زندگی تان تا چه اندازه بزرگ شود؟ و آنقدر پیش بروید تا همه چیز را درمورد آرزوهایتان بفهمید.

آرزوها و رویاهایتان را بخشی از وظایف روزانه تان ببینید. آنها را جدی بگیرید. روی آنها کار کنید. به جای مخفی کردنشان یا خجالت کشیدن بخاطرشان، آنها را با افتخار مطرح کنید.

۵. علایق و عدم علایقتان را بشناسید.

چه چیزهایی را دوست دارید و به همان مهمی چه چیزهایی را دوست ندارید؟ ساده است، سوالی معصومانه است اما دانستن این درمورد خودتان اعتمادبه نفس زیادی در شما ایجاد می کند. خیلی ها در زندگی شان چیزهایی که همه دوست دارند را دوست داشته و از چیزهایی که بقیه دوست ندارند، خوششان نمی آید. شما این کار را نکنید.

برای اینکه علایق و عدم علایق خودتان را مشخص کنید، وقت بگذارید و این کار را برحسب نظر دیگران انجام ندهید. خودتان تصمیم بگیرید.

تعریف کردن علایق و عدم علایقتان شجاعت می خواهد. شاید تصور کنید دوست نداشتن شرکت کردن در جشن سیسمونی بچه دوستتان یا ۳ ساعت وقت گذراندن با یکی از افراد فامیل غیرمودبانه به نظر برسد اما به جایگزین های آن فکر کنید. اگر به انجام کارهایی که خسته و کسل تان می کند ادامه دهید و چیزهایی که به شما لذت می دهند را نادیده بگیرید، بخشی از آنکه هستید را فراموش خواهید کرد. مطمئناً چنین راهی شما را به سمت خوشبختی نخواهد برد.

با علایق و عدم علایقتان روراست باشید. کسی جز شما نمی تواند آنها را دوست داشته باشد یا نداشته باشد!

شناختن خودتان کمکتان می کند وارد مسیر خوشبختی شوید که هیچوقت حتی تصورش را هم نداشتید.

بگویید نَه !!

نَه، کلمه‌ای با 2 حرف و 1 نقطه است که سرنوشت تمام انسان‌ها با همین کلمه‌ی کوچک ولی در عین حال بسیار بزرگ از نظر معنا رقم می‌خورد. تمام موفقیت‌ها و شکست‌ها ناشی از تعداد "نه"‌هایی است که به خود و دیگران می‌گویید. برای این‌که بهتر متوجه این قضیه شوید به مثالی که در ادامه آورده‌ام دقت کنید.

دانش‌آموزی به سؤال‌ها و پیشنهادهای زیر پاسخ "نه" می‌گوید. از شما می‌خواهم که سرنوشت او را پیش‌بینی کنید:

"درس بخوان: نه. درس‌هایت را خوانده‌ای؟ نه. تمرین‌ها را حل کرده‌ای؟ نه. برای امتحانات و آزمون آماده‌ای؟ نه. این کارها را انجام بده تا موفق شوی: نه. این راه را برو تا به مقصد برسی: نه. برنامه‌ریزی کرده‌ای؟ نه." پیداست که چه سرنوشت نامناسب و نامطلوبی در انتظار این دانش‌آموز است!

حالا سرنوشت این دانش‌آموز را پیش‌بینی کنید:

"امروز بیا دور هم خوش بگذرانیم: نه. فلان بازی رایانه‌ای را انجام داده‌ای؟ نه. امشب به مهمانی می‌آیی؟ نه.  فیلم فلان شبکه را دیده‌ای؟ نه. مسابقه‌ی فوتبال را دیدی؟ نه."

مشخص است که این دانش‌آموز بیش‌تر وقت خود را صرف درس خواندن کرده و قطعاً موفق می‌شود.

هر دو دانش‌آموز "نه" گفته‌اند. دانش‌آموز اولی به موفقیت نه گفته و دانش‌آموز دومی به وسوسه‌ها و ناکامی‌ها و بیهودگی‌ها!

وقتی انگیزه ات را برای انجام کارهایت از دست دادی ...

وقتی انگیزه ات را برای انجام کارهایت از دست دادی :

1) می توانی به آهنگ مورد علاقه ات گوش کنی

2) فهرست اهدافت را مرور کن

3)غذایی را که دوست داری بخور

4) لباسی را که دوست داری بپوش

5) تصور کن بعد از به اتمام رساندن اهدافت چه حالی داری ؟

6) کتاب مورد علاقه ات را بخوان

برای موفقیت ...

برای موفقیت فقط دو چیز لازم است :

1) تعیین کردن اهداف  .

2) تلاش برای دست یابی به آن . 

وقتی ببینی چه چیزی را می خواهی انگیزه پیدا می کنی و برای آن تلاش می کنی و هر قدر هدفت را بیش تر دوست داشته باشی انگیزه ات بیش تر می شود و در نتیجه تلاشت دو برابر خواهد شد .